کلمه جو
صفحه اصلی

ارام جان

فرهنگ فارسی

( آرام جان ) معشوقه مایه سکون دل

لغت نامه دهخدا

( آرام جان ) آرام جان. [ م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مایه سکون دل. معشوقه. معشوق :
بر این برز و بالا و این خوب چهر
تو گوئی که آرام جانست و مهر.
فردوسی.
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود.
سعدی.
از من جدا مشو که توام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای.
حافظ.

دانشنامه عمومی

آرام جان. آرام جان نام آلبومی است با صدای محمدرضا شجریان و همراهی گروه آوا که در مایهٔ افشاری اجرا شده است. این آلبوم حاصل اجرای زنده در وین در پاییز سال ۱۳۷۷ است.
خواننده: محمدرضا شجریان
شعر از سعدی، عارف قزوینی و علی اکبر شیدا
عکس: کیومرث درم بخش
صدابردار: امیرحسین شجریان
دلم دلم دلم، رو بردی، به که گویم یارغمم غمم غمم نخوردی، ز چه جویم یارسرو روانم، آرام جانم، بی تو نمانم، دردت به جانمگر یار من برافکند
عالم به هم بر می زند
(شکسته قفقاز به عنوان درآمد)خبرت خراب تر کرد جراحت جداییخبرت خراب تر کرد جراحت جدایی


کلمات دیگر: