کلمه جو
صفحه اصلی

قدیه

لغت نامه دهخدا

قدیة. [ ق َ دی ی َ ] (ع ص )دیگ خوشبوی ناک طعام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


قدیة. [ ق ِ ی َ ] (ع اِ) روش . رسم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || عادت . || حالتی که شخص در آن است . (ناظم الاطباء). گویند: خذ هدیتک و قدیتک ؛ ای فیما کنت فیه . (ناظم الاطباء).


( قدیة ) قدیة. [ ق ِ ی َ ] ( ع اِ ) روش. رسم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || عادت. || حالتی که شخص در آن است. ( ناظم الاطباء ). گویند: خذ هدیتک و قدیتک ؛ ای فیما کنت فیه. ( ناظم الاطباء ).

قدیة. [ ق َ دی ی َ ] ( ع ص )دیگ خوشبوی ناک طعام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

قدیة. [ ق َ دی ی َ ] ( ع اِ ) هدیه. ( ناظم الاطباء ).

قدیة. [ ق َ دی ی َ ] (ع اِ) هدیه . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: