کلمه جو
صفحه اصلی

ضنک

فرهنگ فارسی

موضعی است

لغت نامه دهخدا

ضنک . [ ض َ ] (ع ص ) (معرب از تنگ ) تنگ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء): معیشت ضنک ؛ معیشت ضیّقة؛ عیش تنگ . (دهار). || تنگی در هر چیز (للذکر و الانثی ). (منتهی الارب ).


ضنک . [ ض َ ](ع مص ) ضناکة. ضُنوکة. تنگ شدن . (منتهی الارب ) (زوزنی ). تنگ عیشی . تنگ عیش شدن . (تاج المصادر). دست تنگی .


ضنک. [ ض َ ] ( ع ص ) ( معرب از تنگ ) تنگ. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ): معیشت ضنک ؛ معیشت ضیّقة؛ عیش تنگ. ( دهار ). || تنگی در هر چیز ( للذکر و الانثی ). ( منتهی الارب ).

ضنک. [ ض َ ]( ع مص ) ضناکة. ضُنوکة. تنگ شدن. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ). تنگ عیشی. تنگ عیش شدن. ( تاج المصادر ). دست تنگی.

ضنک. [ ض َ ] ( اِخ ) موضعی است. ( معجم البلدان ).

ضنک . [ ض َ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ).


دانشنامه عمومی

شهرستان ضنک (به عربی: ولایة ضنک ) یکی از شهرستانهای استان ظاهره در کشور پادشاهی عمان است.

ضنک (عمان). شهر ضنک (به عربی: ضنک) در االظاهره(استان) در کشور عمان واقع شده است. جمعیت این شهر ۱۶٫۴۹۳ نفر است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
«ضَنْک» به معنای سختی و تنگی است، این کلمه همیشه به صورت مفرد به کار می رود و تثنیه و جمع و مؤنث ندارد.
تنگ. مصدر و اسم هر دو به کار رفته است «ضَنَکَ الْمَکانُ ضَنْکاً:ضاقَ» ایضاً در اقرب گوید: هر شی‏ء تنگ را ضنک گویند در مذکّر و مؤنث یکسان است، مکان ضنک و عیشة ضنک. . هر که ازیاد من اعراض کند حتماً زندگی او تنگ است. باید دانست طمع و حرص آدمی را حدّ یقفی نیست هر چه بدست می‏آورد باز در صدد دیگری است و شخص بی خبری از خدا چون پیوسته به تمایلات نفس متوجه است و هر چه تلاش کند آنها را راضی نمی‏تواند کرد لذا با وجود وسعت نعمت و وسایل پیوسته در تنگی نگاه می‏کنند و دریاد خدا هستند این طور نمی‏باشند زیرا که: . این لفظ در قرآن عظیم یک بار یافته است.


کلمات دیگر: