کلمه جو
صفحه اصلی

نماری

فرهنگ فارسی

( اسم ) مالیات فوق العاده (ایلخانان ) نماری .
منسوب است به نماره که بطونی از قبایل می باشند ٠

لغت نامه دهخدا

نماری. [ ن َ ] ( اِ ) سیاه دارای خطهای سپید. ( ناظم الاطباء ). نقاط و خطوط سیه و سفید. ( فرهنگ خطی ). || جایی که در آن گوسپندان را از آسیب گرگ حفظ کرده محصورمی نمایند. ( ناظم الاطباء ). جاهائی که برای صید گرگ سازند و گوسفندان در آن بندند. ( فرهنگ خطی ). در فرهنگ های دیگر دیده نشد. و رجوع به نامرة و نامورة شود.

نماری. [ ن ِ ] ( اِ ) رجوع به نِمار به معنی مالیات فوق العاده شود. || ( ص نسبی ) منسوب به نِمار. ( از فرهنگ فارسی معین ).

نماری. [ ن ُ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به نماره که بطونی از قبایل می باشند. ( از سمعانی ).

نماری . [ ن َ ] (اِ) سیاه دارای خطهای سپید. (ناظم الاطباء). نقاط و خطوط سیه و سفید. (فرهنگ خطی ). || جایی که در آن گوسپندان را از آسیب گرگ حفظ کرده محصورمی نمایند. (ناظم الاطباء). جاهائی که برای صید گرگ سازند و گوسفندان در آن بندند. (فرهنگ خطی ). در فرهنگ های دیگر دیده نشد. و رجوع به نامرة و نامورة شود.


نماری . [ ن ِ ] (اِ) رجوع به نِمار به معنی مالیات فوق العاده شود. || (ص نسبی ) منسوب به نِمار. (از فرهنگ فارسی معین ).


نماری . [ ن ُ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به نماره که بطونی از قبایل می باشند. (از سمعانی ).



کلمات دیگر: