کلمه جو
صفحه اصلی

نم نمی

فرهنگ فارسی

( صفت ) چشم نم نمو.چشمی که بعلت بیماری آب از آن می تراوداعمش : پیر زن چشم نم نمو و ناتوانی بود.
دهی است از دهستان ترکه در بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز و آبش از چشمه محصولش غلات شغل اهالی زراعت و کارگری است ٠

لغت نامه دهخدا

نم نمی . [ ن َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترکه دز بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز و در حدود 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و کارگری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


نم نمی . [ ن َ ن َ ] (ص نسبی ) آنکه تکیه کلام «نم » دارد و بیجا تکرار کند. (یادداشت مؤلف ). || چشم نم نمی ؛ چشمی که دایم آب زند. چشم نم نمو.


نم نمی. [ ن َ ن َ ] ( ص نسبی ) آنکه تکیه کلام «نم » دارد و بیجا تکرار کند. ( یادداشت مؤلف ). || چشم نم نمی ؛ چشمی که دایم آب زند. چشم نم نمو.

نم نمی. [ ن َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ترکه دز بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز و در حدود 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و کارگری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

نم نمی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مسجدسلیمان در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان جهانگیری قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۵ نفر (۱۱خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: