جلوه کردن
نمایش کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نمایش کردن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جلوه کردن :
دگر شب نمایش کند پیشتر
تو را روشنائی دهد بیشتر.
مرا گر بدین ره نمایش کنید
وز آن بند راه گشایش کنید.
به پیروزی اندر نمایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید.
دگر شب نمایش کند پیشتر
تو را روشنائی دهد بیشتر.
فردوسی.
|| نمودن. راه نمائی کردن. دلالت کردن : مرا گر بدین ره نمایش کنید
وز آن بند راه گشایش کنید.
فردوسی.
|| تظاهر کردن : به پیروزی اندر نمایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید.
فردوسی.
کلمات دیگر: