کلمه جو
صفحه اصلی

گرماله

لغت نامه دهخدا

گرماله. [ گ َ ل َ ] ( اِ ) دوایی باشد به رنگ مردار سنگ و در مرهمها بکار برند گوشت را برویاند، و اگر به آب بسایند و در زیر بغل و هرجا که عرق آن بدبو باشد بمالند بوی آن را ببرد و به یونانی مولویدانا خوانند. ( برهان ). و به یونانی مولیدانا خوانند. ( آنندراج ).


کلمات دیگر: