( محواة ) محواة. [ م َح ْ ] ( ع ص ) محیاة. پُرمار. ارض محواة و محیاة؛ زمینی مارناک. زمینی بسیارمار. ( مهذب الاسماء ).
محواه
لغت نامه دهخدا
محواة. [ م َح ْ ] (ع ص ) محیاة. پُرمار. ارض محواة و محیاة؛ زمینی مارناک . زمینی بسیارمار. (مهذب الاسماء).
پیشنهاد کاربران
محو تماشا
کلمات دیگر: