کلمه جو
صفحه اصلی

کهنک

لغت نامه دهخدا

کهنک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابرشیوه ٔپشت کوه که در بخش حومه ٔ شهرستان دماوند واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


کهنک . [ ک َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دلاور است که در بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار واقع است و 300 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ سردارزایی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


کهنک. [ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بهنام عرب است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 457 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

کهنک. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ابرشیوه ٔپشت کوه که در بخش حومه شهرستان دماوند واقع است و 400 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

کهنک. [ ک َ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دلاور است که در بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار واقع است و 300 تن سکنه دارد که از طایفه سردارزایی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).


دانشنامه عمومی

کهنک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کهنک (ایرانشهر)
کهنک (بردسیر)
کهنک (خاش)
کهنک (دماوند)
کهنک (زاهدان)
کهنک (سراوان)
کهنک (سرباز)
کهنک (قلعه گنج)
کهنک (منوجان)
کهنک (میناب)
کهنک (پیشوا)

گویش مازنی

/kehnak/ مرتعی جنگلی نزدیک روستای کوهپر نوشهر

مرتعی جنگلی نزدیک روستای کوهپر نوشهر



کلمات دیگر: