کم کردن , کاستن (از) , تنزل دادن , فتح کردن , استحاله کردن , مطيع کردن
خفض
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پست کردن فرود آوردن فرو داشتن . ۲ - ( اسم ) فراخی عیش خوشگذارانی . یا خفض جناح . ۱ - بال گستری پرگستردن . ۲ - فروتنی . یا خفش عیش . تن آسایی . یا خفض و رفع . پستی و بلندی .
بلند نکردن آواز یا خوار کردن خدا کافر را .
بلند نکردن آواز یا خوار کردن خدا کافر را .
فرهنگ معین
(خَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - (مص م . ) فرود آوردن . ۲ - (اِمص . ) فراخی عیش ، خوشگذرانی .
لغت نامه دهخدا
خفض. [ خ َ ] ( ع اِمص ) تناسایی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). آسانی عیش.( مهذب الاسماء ). منه : هم فی خفض من العیش. || ( ص ، اِ ) زمین پست و نرم. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خفض. [خ َ ] ( ع مص ) بلند نکردن آواز. منه : خفض الرجل صوته خفضا. || خوار کردن خدا کافر را. منه : خفض اﷲ الکافر. || مقیم گردیدن در محل و جایی به تناسایی. منه : خفض بالمکان. || نرم رفتن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خفض فلان. || خوش گردیدن زندگانی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). منه : خفض العیش. || تواضع کردن وفروتنی کردن. ( از منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). منه : قوله تعالی : و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة. ( قرآن 24/17 ). فروتنی و تواضع کن با ایشان. || پایین آوردن. فرونهادن. پست کردن. ( زمخشری ). ضد رفع و بلند کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : تو بکدخدایی قیام کنی چنانکه حل و عقد و خفض و رفع و امر و نهی بتو باشد. ( تاریخ بیهقی ).
بد چه می گویی تو خیر محض را
هین تو رفعی کم شمر آن خفض را.
نوع دیگر نیم روز و نیم شب.
خفض. [خ َ ] ( ع مص ) بلند نکردن آواز. منه : خفض الرجل صوته خفضا. || خوار کردن خدا کافر را. منه : خفض اﷲ الکافر. || مقیم گردیدن در محل و جایی به تناسایی. منه : خفض بالمکان. || نرم رفتن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خفض فلان. || خوش گردیدن زندگانی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). منه : خفض العیش. || تواضع کردن وفروتنی کردن. ( از منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). منه : قوله تعالی : و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة. ( قرآن 24/17 ). فروتنی و تواضع کن با ایشان. || پایین آوردن. فرونهادن. پست کردن. ( زمخشری ). ضد رفع و بلند کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : تو بکدخدایی قیام کنی چنانکه حل و عقد و خفض و رفع و امر و نهی بتو باشد. ( تاریخ بیهقی ).
بد چه می گویی تو خیر محض را
هین تو رفعی کم شمر آن خفض را.
مولوی.
خفض و رفع روزگار با کرب نوع دیگر نیم روز و نیم شب.
مولوی.
|| کسره دادن کلمه. جر دادن کلمه در اعراب. خفض در اعراب بمنزله کسر است در بنا. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خفض الکلمة الحرف خفضاً. || ختنه کردن دختر را خاص است بزنان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس )( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). ختان زنان. ( یادداشت بخط مؤلف ). منه : خفضت الجاریة. ( مجهولاً ) : عن الصادق علیه السلام قال : نقب اذن الغلام من السنه و ختانه لسبعة ایام من السنه و خفض النساء مکرمةو لیست من السنة. ( مکارم الاخلاق طبرسی ).خفض . [ خ َ ] (ع اِمص ) تناسایی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). آسانی عیش .(مهذب الاسماء). منه : هم فی خفض من العیش . || (ص ، اِ) زمین پست و نرم . (یادداشت بخط مؤلف ).
خفض . [خ َ ] (ع مص ) بلند نکردن آواز. منه : خفض الرجل صوته خفضا. || خوار کردن خدا کافر را. منه : خفض اﷲ الکافر. || مقیم گردیدن در محل و جایی به تناسایی . منه : خفض بالمکان . || نرم رفتن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خفض فلان . || خوش گردیدن زندگانی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). منه : خفض العیش . || تواضع کردن وفروتنی کردن . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). منه : قوله تعالی : و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة. (قرآن 24/17). فروتنی و تواضع کن با ایشان . || پایین آوردن . فرونهادن . پست کردن . (زمخشری ). ضد رفع و بلند کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : تو بکدخدایی قیام کنی چنانکه حل و عقد و خفض و رفع و امر و نهی بتو باشد. (تاریخ بیهقی ).
بد چه می گویی تو خیر محض را
هین تو رفعی کم شمر آن خفض را.
خفض و رفع روزگار با کرب
نوع دیگر نیم روز و نیم شب .
|| کسره دادن کلمه . جر دادن کلمه در اعراب . خفض در اعراب بمنزله ٔ کسر است در بنا. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خفض الکلمة الحرف خفضاً. || ختنه کردن دختر را خاص است بزنان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس )(از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ختان زنان . (یادداشت بخط مؤلف ). منه : خفضت الجاریة. (مجهولاً) : عن الصادق علیه السلام قال : نقب اذن الغلام من السنه و ختانه لسبعة ایام من السنه و خفض النساء مکرمةو لیست من السنة. (مکارم الاخلاق طبرسی ).
بد چه می گویی تو خیر محض را
هین تو رفعی کم شمر آن خفض را.
مولوی .
خفض و رفع روزگار با کرب
نوع دیگر نیم روز و نیم شب .
مولوی .
|| کسره دادن کلمه . جر دادن کلمه در اعراب . خفض در اعراب بمنزله ٔ کسر است در بنا. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خفض الکلمة الحرف خفضاً. || ختنه کردن دختر را خاص است بزنان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس )(از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ختان زنان . (یادداشت بخط مؤلف ). منه : خفضت الجاریة. (مجهولاً) : عن الصادق علیه السلام قال : نقب اذن الغلام من السنه و ختانه لسبعة ایام من السنه و خفض النساء مکرمةو لیست من السنة. (مکارم الاخلاق طبرسی ).
فرهنگ عمید
پست کردن، فرود آوردن.
* خفض جناح: [قدیمی، مجاز] تواضع، فروتنی.
* خفض جناح: [قدیمی، مجاز] تواضع، فروتنی.
پست کردن؛ فرود آوردن.
〈 خفض جناح: [قدیمی، مجاز] تواضع؛ فروتنی.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی ﭐخْفِضْ جَنَاحَ: بسیار تواضع کن - زیر پر و بال بگیر(کلمه خفض جناح در عبارت "وَﭐخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ ﭐلذُّلِّ مِنَ ﭐلرَّحْمَةِ " در اصل به معنی پر و بال گستردن است ولی کنایه است از مبالغه در تواضع و خضوع زبانی و عملی ، و این معنا از همان صحنهای گرفته شده که جوجه با...
تکرار در قرآن: ۴(بار)
فرود آوردن. راغب میگوید: خفض ضدّ رفع است و نیز به معنی راحتی و سیر آرام میباشد. برای آن دو بال تواضع را فرود آور. راجع به این تواضع را فرود آور. راجع به این آیه در «جناح» مفصلا صحبت شد. مراد از خفض جناح تواضع و فروتنی و مهربانی با مؤمنان است که آن حضرت بدان مأمور بود. این آیه در وصف قیامت است یعنی فرود آورنده و بالا برنده است . به نظر ابن عباس مراد آن است که قیامت مردمی را فرود میآورد و مردمی را بالا میبرد. و از حسن مفسّر نقل است که: قومی را به آتش فرو برد و دیگران را به بهشت بالا کند. طبرسی میگوید جامع این دو قول آن است که: قیامت مردمی را که در دنیا عزیز و بلند مرتبه بودند پائین میبرد و با بردن به آتش ذلیل میگرداند و مردم دیگر را که در دنیا ذلیل بودند با ورود به بهشت عزیز و بلند مرتبه مینماید. میشود گفت که مراد آن است قیامت زیر و رو کننده است زیرا ما بعد آن آیه چنین است «اِذا رُجَّتِ الْاَرْضُ رَجّاً وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً» و آن چنانکه میبینید از در هم ریختن و زیر و رو شدن حکایت دارد.
تکرار در قرآن: ۴(بار)
فرود آوردن. راغب میگوید: خفض ضدّ رفع است و نیز به معنی راحتی و سیر آرام میباشد. برای آن دو بال تواضع را فرود آور. راجع به این تواضع را فرود آور. راجع به این آیه در «جناح» مفصلا صحبت شد. مراد از خفض جناح تواضع و فروتنی و مهربانی با مؤمنان است که آن حضرت بدان مأمور بود. این آیه در وصف قیامت است یعنی فرود آورنده و بالا برنده است . به نظر ابن عباس مراد آن است که قیامت مردمی را فرود میآورد و مردمی را بالا میبرد. و از حسن مفسّر نقل است که: قومی را به آتش فرو برد و دیگران را به بهشت بالا کند. طبرسی میگوید جامع این دو قول آن است که: قیامت مردمی را که در دنیا عزیز و بلند مرتبه بودند پائین میبرد و با بردن به آتش ذلیل میگرداند و مردم دیگر را که در دنیا ذلیل بودند با ورود به بهشت عزیز و بلند مرتبه مینماید. میشود گفت که مراد آن است قیامت زیر و رو کننده است زیرا ما بعد آن آیه چنین است «اِذا رُجَّتِ الْاَرْضُ رَجّاً وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً» و آن چنانکه میبینید از در هم ریختن و زیر و رو شدن حکایت دارد.
wikialkb: ریشه_خفض
پیشنهاد کاربران
پستی
خفض و رفع یعنی پستی و بلندی
خفض و رفع یعنی پستی و بلندی
خفض :پستی
تخفیض: تخفیف ( گرفتن )
تخفیض: تخفیف ( گرفتن )
کلمات دیگر: