( صفت ) آنچه که با دست آنرا انتخاب کرده باشند دست چین . ۲ - منتخب بر کزیده . ۳ - ( صفت ) آنکه پیوسته خواهد در مسند و در صدر مجلس نشیند . ۴ - اسب جنیبت اسب کوتل .
دست گزیدن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~. گُ دَ ) (مص ل . ) صدر مجلس طلبیدن ، مسند خواستن .
( ~. گَ دَ ) (مص ل . ) دریغ خوردن ، افسوس خوردن ، تأسف داشتن .
( ~. گَ دَ ) (مص ل . ) دریغ خوردن ، افسوس خوردن ، تأسف داشتن .
( ~. گُ دَ) (مص ل .) صدر مجلس طلبیدن ، مسند خواستن .
( ~. گَ دَ) (مص ل .) دریغ خوردن ، افسوس خوردن ، تأسف داشتن .
لغت نامه دهخدا
دست گزیدن. [ دَ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) دست به دندان گزیدن. دریغ و افسوس خوردن. ( از آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ص 160 ). اسف خوردن به نشانه پشیمانی. پشت دست گزیدن :
ازبس که دست می گزم و آه می کشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش.
این جهان بی وفا را برگزید و بد گزید
لاجرم بر دست خود از برگزیده ی ْ خود گزید.
دست گزیدن. [ دَ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) صدر مجلس و مسند طلبیدن. ( آنندراج ) ( برهان ). پیشگاه جستن. و رجوع به این ترکیب ذیل دست شود.
ازبس که دست می گزم و آه می کشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش.
خواجه شیراز ( از آنندراج ).
- بر دست خود گزیدن ؛ دست به دندان گزیدن. اسف خوردن.دریغ خوردن : این جهان بی وفا را برگزید و بد گزید
لاجرم بر دست خود از برگزیده ی ْ خود گزید.
ناصرخسرو.
رجوع به ترکیبات دست گزیدن و دست به دندان گزیدن ذیل دست شود.دست گزیدن. [ دَ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) صدر مجلس و مسند طلبیدن. ( آنندراج ) ( برهان ). پیشگاه جستن. و رجوع به این ترکیب ذیل دست شود.
دست گزیدن . [ دَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دست به دندان گزیدن . دریغ و افسوس خوردن . (از آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 160). اسف خوردن به نشانه ٔ پشیمانی . پشت دست گزیدن :
ازبس که دست می گزم و آه می کشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش .
- بر دست خود گزیدن ؛ دست به دندان گزیدن . اسف خوردن .دریغ خوردن :
این جهان بی وفا را برگزید و بد گزید
لاجرم بر دست خود از برگزیده ی ْ خود گزید.
رجوع به ترکیبات دست گزیدن و دست به دندان گزیدن ذیل دست شود.
ازبس که دست می گزم و آه می کشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش .
خواجه ٔ شیراز (از آنندراج ).
- بر دست خود گزیدن ؛ دست به دندان گزیدن . اسف خوردن .دریغ خوردن :
این جهان بی وفا را برگزید و بد گزید
لاجرم بر دست خود از برگزیده ی ْ خود گزید.
ناصرخسرو.
رجوع به ترکیبات دست گزیدن و دست به دندان گزیدن ذیل دست شود.
دست گزیدن . [ دَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) صدر مجلس و مسند طلبیدن . (آنندراج ) (برهان ). پیشگاه جستن . و رجوع به این ترکیب ذیل دست شود.
کلمات دیگر: