مترادف برانگیخته : مبعوث، تحریض، تحریک شده، واداشته
برانگیخته
مترادف برانگیخته : مبعوث، تحریض، تحریک شده، واداشته
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
حار , قطران
مترادف و متضاد
مشتعل، پر هیجان، برانگیخته
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته
خشمگین، سترگ، عصبانی، غضبناک، برانگیخته، قهر الود، تلافی دراورده
مبعوث
تحریض، تحریکشده، واداشته
۱. مبعوث
۲. تحریض، تحریکشده، واداشته
فرهنگ فارسی
( اسم ) تحریک شده تحریض گردیده .
ویژگی هـر سامانه که در حـالت پایه نباشد
فرهنگ معین
( ~. اَ تَ ) (ص مف . ) تحریک شده ، تحریض گردیده .
لغت نامه دهخدا
برانگیخته. [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) مبعوث. || بلندشده. برخاسته. || تحریک شده. وادارشده. منبعث.تحریض شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برانگیختن شود.
فرهنگ عمید
۱. وادارشده.
۲. تحریک شده.
۲. تحریک شده.
فرهنگستان زبان و ادب
{excited} [شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی هـر سامانه که در حـالت پایه نباشد
جدول کلمات
منبعث
کلمات دیگر: