دارای جوشن، جوشن پوش، مردجنگی، سپاهی
جوشن ور
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~. وَ ) [ ع - فا. ] (اِ. ص . ) جوشن دار، دارای جوشن .
فرهنگ عمید
مرد جنگی جوشن پوش، سپاهیِ دارای جوشن: یکی کوه آتش به دیگر کران / گرفته لب آب جوشن وران (فردوسی۲: ۶۶۶ ).
کلمات دیگر: