مترادف برابری کردن : مساوی بودن، معادل بودن، هم سنگ بودن، هم وزن بودن
برابری کردن
مترادف برابری کردن : مساوی بودن، معادل بودن، هم سنگ بودن، هم وزن بودن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
نظم
مترادف و متضاد
تعدیل کردن، تنظیم کردن، میزان کردن، سوار کردن، برابری کردن، نرم کردن، زیر و بم کردن، تلقیق کردن، بمایه دراوردن، تحریر دادن، با آواز خواندن، تلحین کردن، میزان کردن رادیو، تغییر پرده و مقام دادن
خنثی کردن، موازنه کردن، برابری کردن، پارسنگ کردن
مساوی بودن، معادل بودن، همسنگ بودن، هموزن بودن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- برابربودن تقابل. ۲- هموزنی داشتن همسنگی داشتن . ۳- همدوشی داشتن همردیف بودن. ۴- مطابقه داشتن . ۵- مقاومت کردن .
فرهنگ معین
( ~. کَ دَ )(مص ل . ) ۱ - مطابقت داشتن . ۲ - مقابله کردن .
کلمات دیگر: