کلمه جو
صفحه اصلی

رقاد

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) خفتن غنودن . ۲ - ( اسم ) خواب .

فرهنگ معین

(رُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) غنودن . ۲ - (اِ. ) خواب .

لغت نامه دهخدا

رقاد. [ رُ ] ( ع مص ) به خواب شدن. ( منتهی الارب ). خوابیدن. ( از اقرب الموارد ). در خواب شدن. ( فرهنگ نظام ). مصدر به معنی رَقد. ( ناظم الاطباء ). بخفتن. ( المصادر زوزنی ). خفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به رقد شود.

رقاد. [ رُ ] ( ع اِ )خواب. یا رقاد مخصوص است به خواب شب. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). خواب. ( غیاث اللغات ). خواب و خصوصاً خواب در شب. ( ناظم الاطباء ). خواب سبک اول شب. خواب. نوم. رقد. رقود. ( یادداشت مؤلف ). خواب دراز. ( دهار ) ( یادداشت مؤلف ). خواب یا خواب خوش. ( فرهنگ نظام ).

رقاد. [ رُ ] (ع اِ)خواب . یا رقاد مخصوص است به خواب شب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). خواب . (غیاث اللغات ). خواب و خصوصاً خواب در شب . (ناظم الاطباء). خواب سبک اول شب . خواب . نوم . رقد. رقود. (یادداشت مؤلف ). خواب دراز. (دهار) (یادداشت مؤلف ). خواب یا خواب خوش . (فرهنگ نظام ).


رقاد. [ رُ ] (ع مص ) به خواب شدن . (منتهی الارب ). خوابیدن . (از اقرب الموارد). در خواب شدن . (فرهنگ نظام ). مصدر به معنی رَقد. (ناظم الاطباء). بخفتن . (المصادر زوزنی ). خفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به رقد شود.


فرهنگ عمید

خواب.


کلمات دیگر: