کلمه جو
صفحه اصلی

دژکام

فارسی به انگلیسی

glum

مترادف و متضاد

sorrowful (صفت)
غمگین، اندوهناک، محزون افسرده، دژکام

فرهنگ فارسی

زاهد و پرهیزکار یا خواجه سرا
( صفت اسم ) ۱ - بد کام تلخ کام اندوهناک . ۲ - خشمگین غضبناک . ۳ - زاهد پرهیزگار . ۴ - خواجه سرا .

فرهنگ معین

(دُ ) (ص مر. ) ۱ - اندوهگین ، تلخ کام . ۲ - خشمگین . ۳ - زاهد، پرهیزکار.

لغت نامه دهخدا

دژکام. [ دُ ] ( ص مرکب ) بدکام. تلخ کام. اندوهناک. بی مراد. نومید. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
یکی نامه نوشت از ویس دژکام
به رامین نکوبخت نکونام.
( ویس و رامین ).
|| سهمناک و خشمگین. ( برهان ) ( آنندراج ). غضبناک و خشمناک. ( ناظم الاطباء ).

دژکام. [ دِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) زاهد و پرهیزکار. ( برهان ) ( آنندراج ). پارسا. ( ناظم الاطباء ). || خواجه سرا. ( برهان ) ( آنندراج ). || پیر سال دیده. ( ناظم الاطباء ). دژکامه. و رجوع به دژکامه شود.

دژکام . [ دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) زاهد و پرهیزکار. (برهان ) (آنندراج ). پارسا. (ناظم الاطباء). || خواجه سرا. (برهان ) (آنندراج ). || پیر سال دیده . (ناظم الاطباء). دژکامه . و رجوع به دژکامه شود.


دژکام . [ دُ ] (ص مرکب ) بدکام . تلخ کام . اندوهناک . بی مراد. نومید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
یکی نامه نوشت از ویس دژکام
به رامین نکوبخت نکونام .

(ویس و رامین ).


|| سهمناک و خشمگین . (برهان ) (آنندراج ). غضبناک و خشمناک . (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی که به کام و آرزوی خود نرسیده، اندوهگین: یکی نامه نوشت از ویس دژکام / به رامین نکوبخت و نکونام (فخرالدین اسعد: ۲۵۷ ).
۲. خشمناک.
۳. زاهد و پرهیزکار.
۴. خواجۀ سرا.


کلمات دیگر: