تندخو، بدخو، ترشرو، بدطبع، نیرومند
( صفت ) بنده فرومایه عبد لئیم .
بمعنی زاوش که نام ستاره مشتری است
( صفت ) بنده فرومایه عبد لئیم .
بمعنی زاوش که نام ستاره مشتری است
(ص .)1 - تندخو، خشمگین . 2 - نیرومند.
(زَ یا زُ) [ ع . ] (ص .) بندة فرومایه .
رودکی (از لغت فرس اسدی ).
اسدی .
اسدی .
اسدی (از انجمن آرا).
عبدالواسع جبلی .
خاقانی .
زوش . [ زَ ] (ع ص ) بنده ٔ ناکس و لئیم . و عامه به ضم زاء خوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بنده ٔ فرومایه و عبد لئیم . (فرهنگ فارسی معین ).
زوش . [ زَ وَ / وُ ] (اِخ ) بمعنی زاوش که نام ستاره ٔ مشتری باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نام یکی از سبعه ٔ سیاره است که آن را به تازی مشتری خوانند و آن را زاوش نیز گویند. (جهانگیری ).