رفاده
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پارچهای که بدان جراحت یا رگ را بندند زخم بند . ۲ - زین ( اسب یا غیره ) .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
رفادة. [ رِ دَ ] (ع اِ) یا رِفادت . رفاده . بالشی که زیر زین ستور نهند تا برآید. (یادداشت مؤلف ). قوم زین و پالان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آورم مانندی که در زیر زین و پالان نهند. (ناظم الاطباء). دعامه ٔ زین و پالان و جز آن . (از اقرب الموارد). || خسته بند. (یادداشت مؤلف ). رگ بند.پارچه ای که بدان جراحت یا رگ را بندند. (فرهنگ فارسی معین ). پارچه ای چند تو بهم پیچیده که بر رگ فصدکرده و غیره بندند. جراحت بند. رگ بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرقه ای که بدان جراحت را بندند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رفیدة ممال همین کلمه است . (ازآنندراج ). رجوع به رفاده و رفیدة شود. || مالی که قریش در جاهلیت به جهت حاجیان بیرون آوردندی و بدان برای ایشان گندم و مویز خریدندی و کانت الرفادة و السقایة لبنی هاشم و السدانة و اللواء لبنی عبدالدار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نام یکی از مؤسسه های قریش در جاهلیت . (از انساب سمعانی ). یکی از مناصب در قبیله ٔ قریش و آن پذیرایی حاجیان بود. شغل طعام و نبید دادن به حاج در زمان جاهلیت ، و رفادت و سقایت از بنی هاشم بوده است و سدانت را بنی عبدالدار داشته اند و گویند قصی بن کلاب آن را فرض کرده بود بر قریش که هر یک سهمی برحسب طاقت واستطاعت می پرداختند اطعام حاج را. (یادداشت مؤلف ).رجوع به تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 1 ص 20 شود.
رفادة. [ رِ دَ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَفد. (ناظم الاطباء). رجوع به رفد در معنی مصدر شود.
رفادة. [ رِ دَ] (ع اِ) رفاده . پارچه ای که بدان جراحت را بندند. رگ بند. خسته بند. حقیبه . (یادداشت مؤلف ). خسته بند. هر چیز که بدان زخم را بندند. مریشم . (ناظم الاطباء) : آنچه حاضر بود از این داروها بر جراحت ذرور کنند... و خرقه ٔ کتان به سپیده ٔ خایه ٔ تخم مرغ تر کنند و بر ذرور نهند و رفاده به شراب انگوری قابض تر کرده بر زبر آن نهند و ببندند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رفاده ٔ کتان است به سرکه و گلاب . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). زرده ٔ خایه ٔ مرغ و روغن گل بنفشه پاکیزه بردارد و بر پشت چشم رفاده بر زبر پنبه نهد و به عصابه ببندد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رفاده را به شراب و روغن زیت تر کنند و برنهند و ببندند تا دیگر روز. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). مرهم . (ناظم الاطباء). || زین (اسب و غیره ). (فرهنگ فارسی معین ). زین . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رفادة شود.
فرهنگ عمید
۲. بالش.