جوهردار
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
توانا، قابل، لایق، با استعداد، صلاحیت دار، ماهر، دانا، مولد علم، وابسته به علم، جوهردار
فرهنگ فارسی
دارنده جوهر صاحب جوهر
فرهنگ معین
( ~. ) [ معر - فا. ] (ص مر. ) ۱ - نژاده ، اصیل . ۲ - مستعد، کاری . ۳ - شمشیر و تیغ آبداده و تیز.
لغت نامه دهخدا
جوهردار. [ ج َ / جُو هََ ] ( نف مرکب ) دارنده جوهر. صاحب جوهر. ( آنندراج ).
- تیغ جوهردار ؛ تیز و بران. آبدار.
- آدم جوهردار ؛ زبر و زرنگ و کاری.
- تیغ جوهردار ؛ تیز و بران. آبدار.
- آدم جوهردار ؛ زبر و زرنگ و کاری.
فرهنگ عمید
۱. [مجاز] دارای استعداد و شایستگی.
۲. [قدیمی] اصیل.
۳. [قدیمی] دارای جلا و درخشندگی.
۴. [قدیمی] تیغ و شمشیر آبدار.
۲. [قدیمی] اصیل.
۳. [قدیمی] دارای جلا و درخشندگی.
۴. [قدیمی] تیغ و شمشیر آبدار.
گویش مازنی
/jooherdaar/ لوله تفنگی که آلیاژی از مواد رنگی دارد
لوله تفنگی که آلیاژی از مواد رنگی دارد
کلمات دیگر: