کلمه جو
صفحه اصلی

دش

فارسی به انگلیسی

mis-, dys-

mis-


عربی به فارسی

رگبار , درشت باران , دوش , باريدن , دوش گرفتن


فرهنگ فارسی

پیشوند، که دراول برخی ازکلمات می آید
بد زشت پلید دشمن دشنام دشخوار .
کلمه ایست که سگ را به گرفتن و شکار کردن حریض کنند .

فرهنگ معین

(دُ ) [ په . ] پیشوندی که در آغاز برخی واژه ها می آید و معنای بد و زشت می دهد. مانند: دشنام .

لغت نامه دهخدا

دش . [ دَ / دُ ] (اِ) (قش و...) قیل و قال . رجوع به قش و دش شود.


دش. [ دَ ] ( اِ ) خود آرایی. خود را ساختن و آراستن. ( برهان ) ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). خود آرایی و خودسازی. ( آنندراج ). خود آراستن. ( غیاث ). || صورت خوش. ( برهان ). صورت خوب. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). || شبه و نظیر و مانند. ( برهان ). شبیه و مانند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). احتمال اینکه کلمه در این معنی دگرگون شده «وش » باشد نیز هست. دس. و رجوع به دس شود.

دش. [ دَ / دُ ] ( اِ ) ( قش و... ) قیل و قال. رجوع به قش و دش شود.

دش. [ دَش ش ] ( ع مص ) رفتن. ( منتهی الارب ). سیر کردن و حرکت کردن در زمین. ( از اقرب الموارد ). || دشیشه ساختن ، و آن آشی است که از گندم کوفته ترتیب دهند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به دشیشة شود. || افزون کردن سخن و کلام را، و آن کنایه باشد. ( از ذیل اقرب الموارداز تاج ). || ( اِ ) رفتار. ( منتهی الارب ).

دش. [ دِ ] ( اِ صوت ) کلمه ای است که سگ را به گرفتن و شکار کردن حریص کنند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). کش. کیش.

دش. [ دُ ] ( ص ) دژ. بد. زشت. پلید. این کلمه بصورت پیشاوند فقط در ترکیبات بکار رود مانند دشنام یعنی نام زشت و دشمن به معنی بدنفس و دشخوار یعنی مشکل. ( ازغیاث ). و رجوع به دژ شود. || بد و فاسد. ( ناظم الاطباء ). || زبون. ( ناظم الاطباء ).

دش. [ دُ ] ( اِ ) ریسمان خاصی که زنان ریسند و در دوک مانند بیضه پیچیده شود. ( انجمن آرا ). دشکی. و رجوع به دشکی شود.

دش . [ دَ ] (اِ) خود آرایی . خود را ساختن و آراستن . (برهان ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). خود آرایی و خودسازی . (آنندراج ). خود آراستن . (غیاث ). || صورت خوش . (برهان ). صورت خوب . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || شبه و نظیر و مانند. (برهان ). شبیه و مانند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). احتمال اینکه کلمه در این معنی دگرگون شده ٔ «وش » باشد نیز هست . دس . و رجوع به دس شود.


دش . [ دَش ش ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ). سیر کردن و حرکت کردن در زمین . (از اقرب الموارد). || دشیشه ساختن ، و آن آشی است که از گندم کوفته ترتیب دهند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به دشیشة شود. || افزون کردن سخن و کلام را، و آن کنایه باشد. (از ذیل اقرب الموارداز تاج ). || (اِ) رفتار. (منتهی الارب ).


دش . [ دِ ] (اِ صوت ) کلمه ای است که سگ را به گرفتن و شکار کردن حریص کنند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). کش . کیش .


دش . [ دُ ] (اِ) ریسمان خاصی که زنان ریسند و در دوک مانند بیضه پیچیده شود. (انجمن آرا). دشکی . و رجوع به دشکی شود.


دش . [ دُ ] (ص ) دژ. بد. زشت . پلید. این کلمه بصورت پیشاوند فقط در ترکیبات بکار رود مانند دشنام یعنی نام زشت و دشمن به معنی بدنفس و دشخوار یعنی مشکل . (ازغیاث ). و رجوع به دژ شود. || بد و فاسد. (ناظم الاطباء). || زبون . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. بد، زشت.
۲. ضد (در اول بعضی کلمات ): دشخوار، دشمن، دشنام.
۱. شبیه، نظیر.
۲. خودآرایی، خودنمایی: از قُش خود وز دش خود بازره / که سوی شه یافت آن شهباز ره (مولوی: ۷۶۱ ).

۱. بد؛ زشت.
۲. ضد (در اول بعضی کلمات): دشخوار، دشمن، دشنام.


۱. شبیه؛ نظیر.
۲. خودآرایی؛ خودنمایی: ◻︎ از قُش خود وز دش خود بازره / که سوی شه یافت آن شهباز ره (مولوی: ۷۶۱).


دانشنامه عمومی

دش (به انگلیسی: Dash) یک رمزارز متن باز و همتا به همتا و نیز یک سازمان نامتمرکز خودگردان است. این رمزارز در گذشته با نام دارک کوین و نیز اکس کوین شناخته می شد. دش امکان تراکنش آنی و غیرقابل ردگیری را فراهم می سازد. از مجموع دش های استخراج شده، ۴۵ درصد به استخراج کندگان و ۴۵ درصد به سرورهای موسوم به ابرگره (مسترنود) می رسد و ۱۰ درصد نیز به عنوان منبع مالی فعالیت سازمان خودگردان دش ذخیره می شود. این رمزارز در ژانویه ۲۰۱۴ برای اولین بار توسط ایوان دافیلد (به انگلیسی: Evan Duffield) و با نام اکس کوین (به انگلیسی: Xcoin) عرضه شد. پس از مدتی نام این رمزارز به دارک کوین (به انگلیسی: Darkcoin) تغییر یافت و در نهایت در مارس ۲۰۱۵ نام دش بر آن گذاشته شد. عبارت دش در انگلیسی از ترکیب دو واژه انگلیسی به معنای «پول دیجیتال» به دست آمده است.

گویش مازنی

/dosh/ از اصوات

از اصوات


واژه نامه بختیاریکا

( دِش ) تحریک
( دُش ) کینه؛ مبارزه
( دُش ) کینه

پیشنهاد کاربران

دش : [ اصطلاح تخته نرد] مخفف دو شش

در زبان کردی: خواهر شوهر

dis در زبانهای اروپایی پیشوند منفی ساز است که با پیشوندِ ( ( دُش ) ) پارسی از یک بن و ریشه می باشد مانند: دُشمن ( دش/من ) ، دشنام ( دش/نام ) ، دشوار ( دشخوار:دش/خوار ) ، دژآهنگ ( دُژ یا دُش/آهنگ ) و. . . این یک پیشوند بسیار کهن در زبان پارسی است.
دگرگونی آوایی ( ش ) و ( س یا s ) در زبانها بسیار دیده می شود. ( دُش و دیس ( dis ) )


کلمات دیگر: