marshmallow, rose-mallow
خطمی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) گیاهی است ازتیر. پنیرکیان که دارای گونه های دایمی و نیز یکساله است و بحد وفور در ایران روییده و کشت میشود . ساقه اش ضخیم و بلند برگهایش پهن و ستبر و ریشه ای دراز و دوکی شکل و آبدار است . ریش. آن در پزشکی مستعمل است .
خیرو نباتی است غسل
خیرو نباتی است غسل
فرهنگ معین
(خَ یا خِ یّ ) [ ع . ] (اِ. ) گیاهی از تیرة پنیرکیان ، دارای ساقة ضخیم و بلند، برگ هایش پهن و ستبر و ریشه اش دراز و دوکی شکل و آبدار است . ریشة آن در پزشکی مصرف فراوان دارد.
لغت نامه دهخدا
خطمی. [ خ َ/ خ ِ می ی ] ( ع اِ ) خیرو.( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نباتی است. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). غِسل. ( مهذب الاسماء ). خیروی ِ دشتی.( دهار ). ملوکیةالشجر. عودالیسر. شحم البرح. آلثئا. ملوخیه. وردالزوانی. ( یادداشت بخط مؤلف ). هشت دهان. ( صیدنه ابوریحان بیرونی ). خطمی از اسپرغمهاست. ( ذخیره خوارزمشاهی ). گلش بهمه رنگی بود بسیار بقا باشد وعروقش چند سال بجا ماند. ( نزهةالقلوب ) :
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
همچنانست که بر تخته دیبا دینار.
- خطمی خطائی ؛ بهترین انواع گل خیرو است. در آغاز شکفتن برنگ سفید می باشد تا دو پهر پس بسرخی زند پس سرخی او کمتر شدن گیرد و بعد از غروب باز برنگ اصلی بازآید. ( آنندراج ). منثور. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
همچو خطمی خطائی هر زمان در باغ دهر
چهره دیگرگون مرا از خجلت عصیان شود.
- خطمی درختی چینی ؛ گیاهی است که گل سرخ آتشی دارد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی فرنگی ؛ نوعی گل است که شبیه به گل خطمی است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی کوچک ؛ خبازی. رجوع به خبازی در این لغت نامه شود.
- خطمی مجلسی ؛ نوعی گل است. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
- لعاب خطمی ؛ لعابی که از خطمی حاصل آید. وخیفه. ( منتهی الارب ).
خطمی. [ خ َ می ی ] ( ع ، ص نسبی ) منسوبست به خطمه که بطنی است از انصار. ( از انساب سمعانی ).
- ذات الخطمی ؛ نام مسجد حضرت رسول ( ص ) در مسیر تبوک. ( ناظم الاطباء ).
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
همچنانست که بر تخته دیبا دینار.
سعدی.
- خطمی بری ؛ نوعی خطمی است که بعربی آنرا شحم البرح می گویند. ( یادداشت بخط مؤلف ).- خطمی خطائی ؛ بهترین انواع گل خیرو است. در آغاز شکفتن برنگ سفید می باشد تا دو پهر پس بسرخی زند پس سرخی او کمتر شدن گیرد و بعد از غروب باز برنگ اصلی بازآید. ( آنندراج ). منثور. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
همچو خطمی خطائی هر زمان در باغ دهر
چهره دیگرگون مرا از خجلت عصیان شود.
نزاری ( از آنندراج ).
- خطمی درختی ؛ نوعی از خطمی است که بوته ای چون درخت دارد. رجوع به درخت خطمی شود.- خطمی درختی چینی ؛ گیاهی است که گل سرخ آتشی دارد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی فرنگی ؛ نوعی گل است که شبیه به گل خطمی است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی کوچک ؛ خبازی. رجوع به خبازی در این لغت نامه شود.
- خطمی مجلسی ؛ نوعی گل است. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
- لعاب خطمی ؛ لعابی که از خطمی حاصل آید. وخیفه. ( منتهی الارب ).
خطمی. [ خ َ می ی ] ( ع ، ص نسبی ) منسوبست به خطمه که بطنی است از انصار. ( از انساب سمعانی ).
- ذات الخطمی ؛ نام مسجد حضرت رسول ( ص ) در مسیر تبوک. ( ناظم الاطباء ).
خطمی . [ خ َ می ی ] (ع ، ص نسبی ) منسوبست به خطمه که بطنی است از انصار. (از انساب سمعانی ).
- ذات الخطمی ؛ نام مسجد حضرت رسول (ص ) در مسیر تبوک . (ناظم الاطباء).
خطمی . [ خ َ/ خ ِ می ی ] (ع اِ) خیرو.(آنندراج ) (ناظم الاطباء). نباتی است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). غِسل . (مهذب الاسماء). خیروی ِ دشتی .(دهار). ملوکیةالشجر. عودالیسر. شحم البرح . آلثئا. ملوخیه . وردالزوانی . (یادداشت بخط مؤلف ). هشت دهان . (صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). خطمی از اسپرغمهاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). گلش بهمه رنگی بود بسیار بقا باشد وعروقش چند سال بجا ماند. (نزهةالقلوب ) :
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
همچنانست که بر تخته ٔ دیبا دینار.
- خطمی بری ؛ نوعی خطمی است که بعربی آنرا شحم البرح می گویند. (یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی خطائی ؛ بهترین انواع گل خیرو است . در آغاز شکفتن برنگ سفید می باشد تا دو پهر پس بسرخی زند پس سرخی او کمتر شدن گیرد و بعد از غروب باز برنگ اصلی بازآید. (آنندراج ). منثور. (یادداشت بخط مؤلف ) :
همچو خطمی خطائی هر زمان در باغ دهر
چهره دیگرگون مرا از خجلت عصیان شود.
- خطمی درختی ؛ نوعی از خطمی است که بوته ای چون درخت دارد. رجوع به درخت خطمی شود.
- خطمی درختی چینی ؛ گیاهی است که گل سرخ آتشی دارد. (یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی فرنگی ؛ نوعی گل است که شبیه به گل خطمی است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی کوچک ؛ خبازی . رجوع به خبازی در این لغت نامه شود.
- خطمی مجلسی ؛ نوعی گل است . (یادداشت بخط مؤلف ) .
- لعاب خطمی ؛ لعابی که از خطمی حاصل آید. وخیفه . (منتهی الارب ).
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
همچنانست که بر تخته ٔ دیبا دینار.
سعدی .
- خطمی بری ؛ نوعی خطمی است که بعربی آنرا شحم البرح می گویند. (یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی خطائی ؛ بهترین انواع گل خیرو است . در آغاز شکفتن برنگ سفید می باشد تا دو پهر پس بسرخی زند پس سرخی او کمتر شدن گیرد و بعد از غروب باز برنگ اصلی بازآید. (آنندراج ). منثور. (یادداشت بخط مؤلف ) :
همچو خطمی خطائی هر زمان در باغ دهر
چهره دیگرگون مرا از خجلت عصیان شود.
نزاری (از آنندراج ).
- خطمی درختی ؛ نوعی از خطمی است که بوته ای چون درخت دارد. رجوع به درخت خطمی شود.
- خطمی درختی چینی ؛ گیاهی است که گل سرخ آتشی دارد. (یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی فرنگی ؛ نوعی گل است که شبیه به گل خطمی است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی کوچک ؛ خبازی . رجوع به خبازی در این لغت نامه شود.
- خطمی مجلسی ؛ نوعی گل است . (یادداشت بخط مؤلف ) .
- لعاب خطمی ؛ لعابی که از خطمی حاصل آید. وخیفه . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
= گُل۱ * گل ختمی
= گُل۱ 〈 گل ختمی
جدول کلمات
گیاهی دارای ساقه ضخیم
کلمات دیگر: