کلمه جو
صفحه اصلی

دسک

فرهنگ فارسی

( اسم ) رشته و ریسمان تابیده .
دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار .

فرهنگ معین

(دَ ) (اِ. ) = دشک . دسه : رشته و ریسمان تابیده .

لغت نامه دهخدا

دسک . [ دَ ] (اِ) رشته و ریسمان تابیده را گویند که بر سوزن می کشند. (برهان ) (آنندراج ). رشته ٔ جامه دوختن . (شرفنامه ٔ منیری ). دسه . دشک . و رجوع به دسه و دشک شود.


دسک . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار. واقع در 68هزارگزی باختر نیکشهرو کنار راه مالرو فنوج به نبت . با 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . ساکنین آن از طایفه ٔ شیرانی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


دسک. [ دَ ] ( اِ ) رشته و ریسمان تابیده را گویند که بر سوزن می کشند. ( برهان ) ( آنندراج ). رشته جامه دوختن. ( شرفنامه منیری ). دسه. دشک. و رجوع به دسه و دشک شود.

دسک. [ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار. واقع در 68هزارگزی باختر نیکشهرو کنار راه مالرو فنوج به نبت. با 250 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفه شیرانی هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

دانشنامه عمومی

دسک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دسک (جاسک)
دسک (عنبرآباد)
دسک (بم)
دسک بالا

گویش مازنی

/dassek/ دستگیره - دسته ی کوچک & طرفدار پشتیبان

۱دستگیره ۲دسته ی کوچک


طرفدار پشتیبان



کلمات دیگر: