drill, form, instruction
پرهیختن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
پرهیزیدن، پرهی کردن، ادب کردن، تربیت کردن
( مصدر ) ۱- ادب کردن . ۲- پرهیز کردن . ۳- رها کردن . ۴- خالی کردن .
( مصدر ) ۱- ادب کردن . ۲- پرهیز کردن . ۳- رها کردن . ۴- خالی کردن .
فرهنگ معین
(پَ تَ ) (مص م . ) = پرهختن . فرهیختن . فرهنجیدن : ۱ - تربیت کردن . ۲ - پرهیز کردن . ۳ - رها کردن . ۴ - برآوردن ، برکشیدن .
لغت نامه دهخدا
پرهیختن. [ پ َ ت َ ] ( مص ) پرهختن. فرهیختن. فرهنجیدن. ادب کردن :
هست یاقوت بهرمان ، پرهیخت
ادب آمد که دیو از او بگریخت.
هست یاقوت بهرمان ، پرهیخت
ادب آمد که دیو از او بگریخت.
( صاحب فرهنگ منظومه از جهانگیری ).
|| پرهیز کردن.احتراز کردن. دور شدن. || رها کردن. || خالی کردن.فرهنگ عمید
۱. پرهیزیدن، پرهیز کردن.
۲. ادب کردن، تربیت کردن.
۳. برآوردن، برکشیدن.
۲. ادب کردن، تربیت کردن.
۳. برآوردن، برکشیدن.
پیشنهاد کاربران
چم پرهیختن دوستان روشن کردند. . . . . . . . انچه از نظر دور مانده است بن و بنلاد ان یعنی ���هیخ است . . . . . در فارسی هیخ در چم دور کردن و از خود راندن . . . دور شدن نیز هم هست.
کلمات دیگر: