share
پرمه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) کاهلی در کارها.
فرهنگ معین
(پِ مَ یا مِ ) (اِ. ) = پرمهه : کاهلی در کارها.
لغت نامه دهخدا
پرمه. [ پ َ م َ ]( اِ ) بمعنی پرماه است که افزار چیزها سوراخ کردن باشد و بعربی مثقب گویند. ( برهان ). مَتّه :
ور همه اره نهی از بهر رفتن بر سرش
وی قدمها دوخته بر جای چون پرمه بود.
عقیق از پرمه یاقوت می سفت.
پرمه. [ پ ِ م َ /م ِ ] ( اِ ) کاهلی کردن در کارها. ( برهان ) ( رشیدی ).
ور همه اره نهی از بهر رفتن بر سرش
وی قدمها دوخته بر جای چون پرمه بود.
رضی الدین نیشابوری.
بهر لعلی عقیقی داشته جفت عقیق از پرمه یاقوت می سفت.
امیرخسرو.
|| بمعنی پدمه هم آمده است که لخت و حصه و بهره باشد و بعضی به این معنی به ضم اول گفته اند. ( برهان ).پرمه. [ پ ِ م َ /م ِ ] ( اِ ) کاهلی کردن در کارها. ( برهان ) ( رشیدی ).
پرمه . [ پ َ م َ ](اِ) بمعنی پرماه است که افزار چیزها سوراخ کردن باشد و بعربی مثقب گویند. (برهان ). مَتّه :
ور همه اره نهی از بهر رفتن بر سرش
وی قدمها دوخته بر جای چون پرمه بود.
بهر لعلی عقیقی داشته جفت
عقیق از پرمه ٔ یاقوت می سفت .
|| بمعنی پدمه هم آمده است که لخت و حصه و بهره باشد و بعضی به این معنی به ضم اول گفته اند. (برهان ).
ور همه اره نهی از بهر رفتن بر سرش
وی قدمها دوخته بر جای چون پرمه بود.
رضی الدین نیشابوری .
بهر لعلی عقیقی داشته جفت
عقیق از پرمه ٔ یاقوت می سفت .
امیرخسرو.
|| بمعنی پدمه هم آمده است که لخت و حصه و بهره باشد و بعضی به این معنی به ضم اول گفته اند. (برهان ).
پرمه . [ پ ِ م َ /م ِ ] (اِ) کاهلی کردن در کارها. (برهان ) (رشیدی ).
فرهنگ عمید
= پرما
پرما#NAME?
دانشنامه عمومی
پرمه (مشهد). پرمه (مشهد)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مشهد در استان خراسان رضوی ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان تبادکان قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۳۰۷ نفر (۶۶۸خانوار) بوده است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان تبادکان قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۳۰۷ نفر (۶۶۸خانوار) بوده است.
wiki: پرمه (مشهد)
گویش مازنی
باسن – نشیمنگاه
/perme/ باسن – نشیمنگاه
کلمات دیگر: