کلمه جو
صفحه اصلی

روایا

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ راویه .

لغت نامه دهخدا

روایا. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ راویة. ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). || پیشوایان قوم ، زیرا آنان دیات از قبیله برمیدارند و گویند: قتلنا الروایا وابحنا الزوایا؛ ای قتلنا السادة و ابحنا البیوت. ( از معجم متن اللغة ). || ( اِ ) بمعنی روایات که ج ِ رِوایة است. ( از اشتینگاس ) ( از ناظم الاطباء ).

روایا. ( اِخ ) جزء ناحیه «پوی ددم » در «کلرمن فراند» از کشور فرانسه ، و 3650 تن سکنه دارد.

روایا. (اِخ ) جزء ناحیه ٔ «پوی ددم » در «کلرمن فراند» از کشور فرانسه ، و 3650 تن سکنه دارد.


روایا. [ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راویة. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || پیشوایان قوم ، زیرا آنان دیات از قبیله برمیدارند و گویند: قتلنا الروایا وابحنا الزوایا؛ ای قتلنا السادة و ابحنا البیوت . (از معجم متن اللغة). || (اِ) بمعنی روایات که ج ِ رِوایة است . (از اشتینگاس ) (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: