دریاکنار
فارسی به انگلیسی
shore, strand
فارسی به عربی
ساحل
ساحل البحر , شاطیء البحر
ساحل البحر , شاطیء البحر
ساحل
مترادف و متضاد
ساحل، دریا کنار
دریا کنار
دریا کنار، ساحل دریا
دریا کنار
فرهنگ فارسی
کناردریا، ساحل دریا
( اسم ) ساحل دریا لب دریا .
دهی است جزئ دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان .
( اسم ) ساحل دریا لب دریا .
دهی است جزئ دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان .
فرهنگ معین
( ~. کِ ) (اِمر. ) ساحل دریا، لب دریا.
لغت نامه دهخدا
دریاکنار. [ دَرْ ک َ ] (اِ مرکب ) ساحل دریا. (ناظم الاطباء). لب دریا. ساحل . آنجا که خشکی به دریا پیوندد. اراضی کنار دریا. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
چو شد سلم تا پیش دریاکنار
ندید ایچ کشتی و راه گذار.
کهی بد همانجا به دریاکنار
گرفته ز دریا کنارش سنار.
شه طنجه را نزد دریاکنار
گرفتند از ایران گروهی سوار.
سوی « تاملی » شادخوار آمدند
بنزدیک دریاکنار آمدند.
بپرسید باز از بر کوهسار
کدام است شهری به دریاکنار.
خون رزان ریخته وز پی کین خواستن
تاختن آورد باد از بر دریاکنار.
نقش سر زلف او رست مرا در بصر
زانکه بهم درخورد عنبر و دریاکنار.
وز آنجا روان شد به دریاکنار
پذیرفت یکچندی آنجا قرار.
چو موکب درآرم به دریاکنار
کنم هفته ای مرغ و ماهی شکار.
از زیر مکه دلیل گرفت تا دریاکنار نزدیک عسفان . (نزهةالقلوب مقاله ٔ سوم ص 170). || پلاژ زمین مسطح و روباز کنار دریا که از شن و ماسه و سایر نهشت های امواج تشکیل میشود و بالاخص (مخصوصاً در فارسی ) قسمتی از ساحل که در آنها وسایل ماندن و استحمام و تفریحات دیگر کنار دریا فراهم شده باشد. (از دائرةالمعارف فارسی ). || گوشه ای از دریا. بخشی از دریا که در مجاورت ساحل واقع است :
ببارید چشمش چو ابر بهار
کنارش ز دیده چو دریاکنار.
چو گاوی یکی جانور تیزپوی
ز دریاکنار آمدی نزد اوی .
بفرموده ام تا به دریاکنار
بیارند کشتی دوباره هزار.
در جوی شهر گوهر معنی طلب مکن
غواص وار گوشه ٔ دریاکنار گیر.
سوی ژرفی آمد ز دریاکنار
به دریای مطلق درافکند بار.
هم از آب دریا به دریاکنار
تلاوشگهی دید چون چشمه سار.
به شهری درآمد ز دریاکنار
بزرگی در آن ناحیت شهریار.
چو شد سلم تا پیش دریاکنار
ندید ایچ کشتی و راه گذار.
فردوسی .
کهی بد همانجا به دریاکنار
گرفته ز دریا کنارش سنار.
اسدی .
شه طنجه را نزد دریاکنار
گرفتند از ایران گروهی سوار.
اسدی .
سوی « تاملی » شادخوار آمدند
بنزدیک دریاکنار آمدند.
اسدی .
بپرسید باز از بر کوهسار
کدام است شهری به دریاکنار.
اسدی .
خون رزان ریخته وز پی کین خواستن
تاختن آورد باد از بر دریاکنار.
خاقانی (چ عبدالرسولی 185).
نقش سر زلف او رست مرا در بصر
زانکه بهم درخورد عنبر و دریاکنار.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 178).
وز آنجا روان شد به دریاکنار
پذیرفت یکچندی آنجا قرار.
نظامی .
چو موکب درآرم به دریاکنار
کنم هفته ای مرغ و ماهی شکار.
نظامی .
از زیر مکه دلیل گرفت تا دریاکنار نزدیک عسفان . (نزهةالقلوب مقاله ٔ سوم ص 170). || پلاژ زمین مسطح و روباز کنار دریا که از شن و ماسه و سایر نهشت های امواج تشکیل میشود و بالاخص (مخصوصاً در فارسی ) قسمتی از ساحل که در آنها وسایل ماندن و استحمام و تفریحات دیگر کنار دریا فراهم شده باشد. (از دائرةالمعارف فارسی ). || گوشه ای از دریا. بخشی از دریا که در مجاورت ساحل واقع است :
ببارید چشمش چو ابر بهار
کنارش ز دیده چو دریاکنار.
فردوسی .
چو گاوی یکی جانور تیزپوی
ز دریاکنار آمدی نزد اوی .
اسدی .
بفرموده ام تا به دریاکنار
بیارند کشتی دوباره هزار.
اسدی .
در جوی شهر گوهر معنی طلب مکن
غواص وار گوشه ٔ دریاکنار گیر.
سنائی .
سوی ژرفی آمد ز دریاکنار
به دریای مطلق درافکند بار.
نظامی .
هم از آب دریا به دریاکنار
تلاوشگهی دید چون چشمه سار.
نظامی (اقبالنامه ص 188).
به شهری درآمد ز دریاکنار
بزرگی در آن ناحیت شهریار.
سعدی .
دریاکنار. [ دَرْ ک ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان واقع در 9هزارگزی خاور لنگرود و 4هزارگزی شمال رودسر و راه چمخاله ، با 1112 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دریاکنار. [ دَرْ ک َ ] ( اِ مرکب ) ساحل دریا. ( ناظم الاطباء ). لب دریا. ساحل. آنجا که خشکی به دریا پیوندد. اراضی کنار دریا. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
چو شد سلم تا پیش دریاکنار
ندید ایچ کشتی و راه گذار.
گرفته ز دریا کنارش سنار.
گرفتند از ایران گروهی سوار.
بنزدیک دریاکنار آمدند.
کدام است شهری به دریاکنار.
تاختن آورد باد از بر دریاکنار.
زانکه بهم درخورد عنبر و دریاکنار.
پذیرفت یکچندی آنجا قرار.
کنم هفته ای مرغ و ماهی شکار.
ببارید چشمش چو ابر بهار
کنارش ز دیده چو دریاکنار.
ز دریاکنار آمدی نزد اوی.
بیارند کشتی دوباره هزار.
غواص وار گوشه دریاکنار گیر.
به دریای مطلق درافکند بار.
تلاوشگهی دید چون چشمه سار.
بزرگی در آن ناحیت شهریار.
دریاکنار. [ دَرْ ک ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان واقع در 9هزارگزی خاور لنگرود و 4هزارگزی شمال رودسر و راه چمخاله ، با 1112 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
چو شد سلم تا پیش دریاکنار
ندید ایچ کشتی و راه گذار.
فردوسی.
کهی بد همانجا به دریاکنارگرفته ز دریا کنارش سنار.
اسدی.
شه طنجه را نزد دریاکنارگرفتند از ایران گروهی سوار.
اسدی.
سوی « تاملی » شادخوار آمدندبنزدیک دریاکنار آمدند.
اسدی.
بپرسید باز از بر کوهسارکدام است شهری به دریاکنار.
اسدی.
خون رزان ریخته وز پی کین خواستن تاختن آورد باد از بر دریاکنار.
خاقانی ( چ عبدالرسولی 185 ).
نقش سر زلف او رست مرا در بصرزانکه بهم درخورد عنبر و دریاکنار.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 178 ).
وز آنجا روان شد به دریاکنارپذیرفت یکچندی آنجا قرار.
نظامی.
چو موکب درآرم به دریاکنارکنم هفته ای مرغ و ماهی شکار.
نظامی.
از زیر مکه دلیل گرفت تا دریاکنار نزدیک عسفان. ( نزهةالقلوب مقاله سوم ص 170 ). || پلاژ زمین مسطح و روباز کنار دریا که از شن و ماسه و سایر نهشت های امواج تشکیل میشود و بالاخص ( مخصوصاً در فارسی ) قسمتی از ساحل که در آنها وسایل ماندن و استحمام و تفریحات دیگر کنار دریا فراهم شده باشد. ( از دائرةالمعارف فارسی ). || گوشه ای از دریا. بخشی از دریا که در مجاورت ساحل واقع است : ببارید چشمش چو ابر بهار
کنارش ز دیده چو دریاکنار.
فردوسی.
چو گاوی یکی جانور تیزپوی ز دریاکنار آمدی نزد اوی.
اسدی.
بفرموده ام تا به دریاکناربیارند کشتی دوباره هزار.
اسدی.
در جوی شهر گوهر معنی طلب مکن غواص وار گوشه دریاکنار گیر.
سنائی.
سوی ژرفی آمد ز دریاکناربه دریای مطلق درافکند بار.
نظامی.
هم از آب دریا به دریاکنارتلاوشگهی دید چون چشمه سار.
نظامی ( اقبالنامه ص 188 ).
به شهری درآمد ز دریاکناربزرگی در آن ناحیت شهریار.
سعدی.
دریاکنار. [ دَرْ ک ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان واقع در 9هزارگزی خاور لنگرود و 4هزارگزی شمال رودسر و راه چمخاله ، با 1112 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
فرهنگ عمید
کنار دریا، ساحل دریا.
دانشنامه عمومی
دریاکنار همان ساحل است.
دریاکنار (ترانه)
دریاکنار همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دریاکنار (شهرک)
دریاکنار (روزنامه)
دریاکنار (ترانه)
دریاکنار همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دریاکنار (شهرک)
دریاکنار (روزنامه)
wiki: بابلسر در مسیر بابلسر به فریدون کنار قرار دارد. احداث این شهرک ساحلی با حمایت محمد رضا شاه پهلوی و در اوایل دههٔ ۴۰ خورشیدی آغاز و در اواخر آن به پایان رسید که در زمان خود از جمله اولین و بزرگترین شهرک های ایران در سطح خاورمیانه به شمار می رفت.نبو
دریا کنار که یکی از قدیمی ترین و بزرگ ترین شهرکهای مسکونی شمال ایران است و اکنون دارای بیش از ۱۷۰۰ واحد ویلا است. طراحی فضای باز و ویلاهای آن متاًثر از معماری غربی است و آقای "حسین امانت" طراح مشهور میدان و برج آزادی نیز در طراحی این شهرک سهیم بوده است. این شهرک مسافتی بیش از ۲٫۷ کیلومتر درازای ساحل دریای خزر را به خود اختصاص داده و مساحت کل آن حدود ۳٫۱ کیلومتر مربع یا بیش از ۳۰۰ هکتار می باشد. دریا کنار از ۱۹ خیابان تشکیل شده و طول خیابان ورودی شهرک یا خیابان یکم معادل ۱٫۲ کیلومتر و فاصله خیابان یکم تا خیابان هفدهم برابر با ۱٫۸ کیلومتر می باشد.
این شهرک بدلیل واقع شدن در مجاورت دریای خزر و داشتن فضاهای سبز انبوه و محیط خانوادگی دلچسب، معروف شده است. جاده های هراز، فیروزکوه، و کناره نیز امکان مسافرت های بین شهری را برای ساکنان شهرهایی چون تهران، ساری، بابل، و غیره فراهم نموده و اکثر مالکان و مستاًجران آن، ایام تعطیل به خصوص عید نوروز و فصل تابستان را در آنجا سپری می کنند.
خیابان های زوج شهرک به دریا می رسد که با سنگهایی بزرگ پوشیده شده است. در آخر خیابان یکم این شهرک، رستوران، مغازه ها و سرگرمیهای گوناگون به همراه صندلی های ساحلی برای مردم در نظر گرفته شده است. خیابان های ششم و هفدهم دریا کنار به ساحل شنا مرتبطند که دارای نجات غریق است. معمولاً در فصل های گرما ساحل خیابان ششم برای آقایان، و ساحل خیابان هفدهم برای بانوان فراهم می شود و هنگامی که یکی از دو ساحل مناسب شنا نباشد، ساحل دیگر از صبح تا ساعت ۳ مخصوص خانم ها و از ساعت ۳ به بعد در اختیار آقایان قرار می گیرد.
دریا کنار که یکی از قدیمی ترین و بزرگ ترین شهرکهای مسکونی شمال ایران است و اکنون دارای بیش از ۱۷۰۰ واحد ویلا است. طراحی فضای باز و ویلاهای آن متاًثر از معماری غربی است و آقای "حسین امانت" طراح مشهور میدان و برج آزادی نیز در طراحی این شهرک سهیم بوده است. این شهرک مسافتی بیش از ۲٫۷ کیلومتر درازای ساحل دریای خزر را به خود اختصاص داده و مساحت کل آن حدود ۳٫۱ کیلومتر مربع یا بیش از ۳۰۰ هکتار می باشد. دریا کنار از ۱۹ خیابان تشکیل شده و طول خیابان ورودی شهرک یا خیابان یکم معادل ۱٫۲ کیلومتر و فاصله خیابان یکم تا خیابان هفدهم برابر با ۱٫۸ کیلومتر می باشد.
این شهرک بدلیل واقع شدن در مجاورت دریای خزر و داشتن فضاهای سبز انبوه و محیط خانوادگی دلچسب، معروف شده است. جاده های هراز، فیروزکوه، و کناره نیز امکان مسافرت های بین شهری را برای ساکنان شهرهایی چون تهران، ساری، بابل، و غیره فراهم نموده و اکثر مالکان و مستاًجران آن، ایام تعطیل به خصوص عید نوروز و فصل تابستان را در آنجا سپری می کنند.
خیابان های زوج شهرک به دریا می رسد که با سنگهایی بزرگ پوشیده شده است. در آخر خیابان یکم این شهرک، رستوران، مغازه ها و سرگرمیهای گوناگون به همراه صندلی های ساحلی برای مردم در نظر گرفته شده است. خیابان های ششم و هفدهم دریا کنار به ساحل شنا مرتبطند که دارای نجات غریق است. معمولاً در فصل های گرما ساحل خیابان ششم برای آقایان، و ساحل خیابان هفدهم برای بانوان فراهم می شود و هنگامی که یکی از دو ساحل مناسب شنا نباشد، ساحل دیگر از صبح تا ساعت ۳ مخصوص خانم ها و از ساعت ۳ به بعد در اختیار آقایان قرار می گیرد.
wiki: دریاکنار (شهرک)
دانشنامه آزاد فارسی
دریاکنار (beach)
(یا: ساحل) باریکه ای خشکی در کنارۀ دریا، عموماً شاملِ سواحل رخنمون شده با تخته سنگ ها و قلوه سنگ ها، یا سواحلِ پوشیده شده از شن. بالا و پایین رفتن آب (جزر و مد) بر سواحل اثر می گذارد. امکان دارد هرّه ای خاک ریز، به صورت پشته ای از ماسه و قلوه سنگ، در دورترین نقطه ای که آب به آن جا می رسد و عموماً در بالاترین نقطۀ برشکند، وجود داشته باشد. مواد سازندۀ ساحلی عبارت اند از واریزه های سنگی که از فرسایشِ سنگ های رخنمون و دماغه ها، طی فرآیند فرسایش ساحلی، حاصل می شوند یا موادی که رودخانه ها حمل می کنند. رانۀ امتداد کرانه ای این مواد را به ساحل می آورد و در طول ساحل پیش می برد. کاهش انرژی امواج موجب می شود ماسه ها بیشتر رسوب کنند و کمتر منتقل شوند. این امر عوارضی رسوبی مانند سدهای شنی و زبانه ها و شن تل می سازد. نگرانی دربارۀ سواحلی که در آن ها می توان شنا کرد، باعث شد در دهۀ ۱۹۸۰، بخشنامه ای دربارۀ کیفیت آب از سوی اتحادیه اروپا صادر شود. از ۱۹۸۸، انگلستان برای سواحل فاقد آلودگی های صنعتی، فاضلاب، و زباله که آب در آن جا کیفیت خوبی داشته باشد، مجوز برافراشتن پرچم آبی صادر می کند.
(یا: ساحل) باریکه ای خشکی در کنارۀ دریا، عموماً شاملِ سواحل رخنمون شده با تخته سنگ ها و قلوه سنگ ها، یا سواحلِ پوشیده شده از شن. بالا و پایین رفتن آب (جزر و مد) بر سواحل اثر می گذارد. امکان دارد هرّه ای خاک ریز، به صورت پشته ای از ماسه و قلوه سنگ، در دورترین نقطه ای که آب به آن جا می رسد و عموماً در بالاترین نقطۀ برشکند، وجود داشته باشد. مواد سازندۀ ساحلی عبارت اند از واریزه های سنگی که از فرسایشِ سنگ های رخنمون و دماغه ها، طی فرآیند فرسایش ساحلی، حاصل می شوند یا موادی که رودخانه ها حمل می کنند. رانۀ امتداد کرانه ای این مواد را به ساحل می آورد و در طول ساحل پیش می برد. کاهش انرژی امواج موجب می شود ماسه ها بیشتر رسوب کنند و کمتر منتقل شوند. این امر عوارضی رسوبی مانند سدهای شنی و زبانه ها و شن تل می سازد. نگرانی دربارۀ سواحلی که در آن ها می توان شنا کرد، باعث شد در دهۀ ۱۹۸۰، بخشنامه ای دربارۀ کیفیت آب از سوی اتحادیه اروپا صادر شود. از ۱۹۸۸، انگلستان برای سواحل فاقد آلودگی های صنعتی، فاضلاب، و زباله که آب در آن جا کیفیت خوبی داشته باشد، مجوز برافراشتن پرچم آبی صادر می کند.
wikijoo: دریاکنار
گویش مازنی
/deryaa kenaar/ کنار دریا ساحل
کلمات دیگر: