سلطنت پادشاهی .
جهانبانی
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~. ) (حامص . ) سلطنت ، پادشاهی .
لغت نامه دهخدا
جهانبانی. [ ج َ هام ْ ] ( حامص مرکب ) سمت جهانبان. جهانداری. سلطنت. پادشاهی : زمام ملک و پادشاهی در قبضه او نهد و جهانبانی و جهانداری او را دهد. ( فارسنامه ابن بلخی ).
چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری
چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی.
چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری
چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی.
خاقانی.
فرهنگ عمید
پادشاهی، سلطنت.
کلمات دیگر: