(جَ س ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جوسق .
جواسق
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
جواسق. [ ج َ س ِ ] ( معرب ، اِ ) ج ِ جوسق ، معرب کوشک. ( اقرب الموارد ). کوشکها. قصرها. کاخها. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوسق و جواسیق شود.
فرهنگ عمید
= جوسق
جوسق#NAME?
کلمات دیگر:
جوسق#NAME?