مبرج . [ م ُ ب َرْ رِ ] (ع ص ) لاف زننده از فضل و لیاقت خود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مبرج
لغت نامه دهخدا
مبرج. [ م ُ ب َرْ رَ ] ( ع ص ) نوعی از حله که بر وی صورت برج باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نوعی از حله که بر آن صورت بروج تصویر نموده باشند. یقال :له وجه مسرج و علیه ثوب مبرج. ( از اقرب الموارد ).
مبرج. [ م ُ ب َرْ رِ ] ( ع ص ) لاف زننده از فضل و لیاقت خود. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
مبرج. [ م ُ ب َرْ رِ ] ( ع ص ) لاف زننده از فضل و لیاقت خود. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
مبرج . [ م ُ ب َرْ رَ ] (ع ص ) نوعی از حله که بر وی صورت برج باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوعی از حله که بر آن صورت بروج تصویر نموده باشند. یقال :له وجه مسرج و علیه ثوب مبرج . (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: