کلمه جو
صفحه اصلی

مبغبغ

لغت نامه دهخدا

مبغبغ. [ م ُ ب َ ب ِ ] ( ع ص ) آمیزنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آمیزنده در سخن. و جز آن. ( ناظم الاطباء ). || شتاب زده سبک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شتابنده در رفتار. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مبغبغ. [ م ُ ب َب ِ / ب َ ] ( ع ص ) قرب مبغبغ، نزدیک. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). قرب مبغبغ، قرب نزدیک. ( ناظم الاطباء ).

مبغبغ. [ م ُ ب َ ب ِ ] (ع ص ) آمیزنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آمیزنده در سخن . و جز آن . (ناظم الاطباء). || شتاب زده سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتابنده در رفتار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


مبغبغ. [ م ُ ب َب ِ / ب َ ] (ع ص ) قرب مبغبغ، نزدیک . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). قرب مبغبغ، قرب نزدیک . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: