کلمه جو
صفحه اصلی

پیفه

فرهنگ معین

(فِ ) (اِ. ) چوب پوسیده که به جای آتشگیره به کار ببرند، پد، پود.

لغت نامه دهخدا

پیفه . [ پیف ْ ف َ ] (اِ صوت ) پیف . رجوع به پیف شود.


پیفه . [ ف َ / ف ِ ] (اِ) چوبی باشد پوسیده در ولایت خوزستان و آنرا بجای آتشگیره بکار برند یعنی با سنگ چخماق آتش در آن زنند.(برهان ). چوب پوسیده که در خوزستان بجای آتشگیره برچخماق زنند. (آنندراج ). پد. پود. بد. بود. خف . حراق . قو. قاو. چوبی باشد خودرنگ بغایت پوسیده و نرم شده در ولایت خوزستان آنرا بر طریق پده و قاو بکار دارندو چون چخماق زنند آتش در آن گیرد. (صحاح الفهرس ):
سوخته پیفه ات درفش لشکر ترکان چین
پرزه ٔ گرد سپاهت لشکر هندوستان .

عنصری .



پیفه. [ ف َ / ف ِ ] ( اِ ) چوبی باشد پوسیده در ولایت خوزستان و آنرا بجای آتشگیره بکار برند یعنی با سنگ چخماق آتش در آن زنند.( برهان ). چوب پوسیده که در خوزستان بجای آتشگیره برچخماق زنند. ( آنندراج ). پد. پود. بد. بود. خف. حراق. قو. قاو. چوبی باشد خودرنگ بغایت پوسیده و نرم شده در ولایت خوزستان آنرا بر طریق پده و قاو بکار دارندو چون چخماق زنند آتش در آن گیرد. ( صحاح الفهرس ):
سوخته پیفه ات درفش لشکر ترکان چین
پرزه گرد سپاهت لشکر هندوستان.
عنصری.

پیفه. [ پیف ْ ف َ ] ( اِ صوت ) پیف. رجوع به پیف شود.

فرهنگ عمید

چوب پوسیده که به جای آتش گیره به کار ببرند.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۲°۵۷′۲۷″ شمالی ۴۸°۳۰′۱۵″ شرقی / ۳۲٫۹۵۷۵۰°شمالی ۴۸٫۵۰۴۱۷°شرقی / 32.95750; 48.50417
پیفه، روستایی از توابع بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان مازو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۷ نفر (۶خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

به گویش سبزواری، برف ریز


کلمات دیگر: