(مُ دَ مِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) هلاک کننده ، دمار برآورنده .
مدمر
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
مدمر. [ م ُ دَم ْ م ِ ] (ع ص ) هلاک شده . (فرهنگ فارسی معین ). نعت مفعولی است از تدمیر. رجوع به تدمیر شود.
مدمر. [ م ُ دَم ْ م ِ ] ( ع ص ) هلاک شده. ( فرهنگ فارسی معین ). نعت مفعولی است از تدمیر. رجوع به تدمیر شود.
مدمر. [ م ُ دَم ْم ِ ] ( ع ص ) هلاک کننده. دماربرآورنده. ( فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از تدمیر. رجوع به تدمیر شود.
مدمر. [ م ُ دَم ْم ِ ] ( ع ص ) هلاک کننده. دماربرآورنده. ( فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از تدمیر. رجوع به تدمیر شود.
مدمر. [ م ُ دَم ْم ِ ] (ع ص ) هلاک کننده . دماربرآورنده . (فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از تدمیر. رجوع به تدمیر شود.
کلمات دیگر: