کلمه جو
صفحه اصلی

خیریت

فارسی به انگلیسی

welfare

فرهنگ فارسی

نیکویی، برتری
( مصدر ) ۱ - خوبی نیکویی . ۲ - سلامت عافیت. ۳ - رستگاری خلاص .
خوبی بهبود

لغت نامه دهخدا

خیریت. [ خ َی ْ ری ْ ی َ ] ( ع مص جعلی ) خوبی. بهبود. سلامت. عافیت. ( ناظم الاطباء ). نیکویی : امیر خالی کرد با خواجه... و گفت حدیث بوسهل تمام شد و خیریت بود که مرد نمیگذاشت که صلاحی پیدا آید. ( تاریخ بیهقی ). ایزد عزوجل خیر و خیریت بدین حرکت مقرون کناد. ( تاریخ بیهقی ). || خلاص. رستگاری. امنیت. ( ناظم الاطباء ).

خیریة. [ خ َ ری ْ ی َ ] ( ص نسبی ) نیکو. خوب. صحیح. خیریت.
- اعمال خیریه ؛ اعمال نیک.
- امور خیریه ؛ کارهای نیک.
- مؤسسه خیریه ؛ مؤسسه یا جمعیتی متشکل برای اعانت مساکین.

خیریت . [ خ َی ْ ری ْ ی َ ] (ع مص جعلی ) خوبی . بهبود. سلامت . عافیت . (ناظم الاطباء). نیکویی : امیر خالی کرد با خواجه ... و گفت حدیث بوسهل تمام شد و خیریت بود که مرد نمیگذاشت که صلاحی پیدا آید. (تاریخ بیهقی ). ایزد عزوجل خیر و خیریت بدین حرکت مقرون کناد. (تاریخ بیهقی ). || خلاص . رستگاری . امنیت . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

نیکو بودن، صلاح.


کلمات دیگر: