counter, cross, disagreeable, heretic, opponent, repugnant
کیاگن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(کَ گَ ) (ص مر. )۱ - بی معنی ، نامناسب . ۲ - درشت ، ناهموار.
لغت نامه دهخدا
کیاگن. [ ک َ گ َ ] ( ص ) مخالف. ( برهان ) ( آنندراج ). خلاف و مخالف. ( ناظم الاطباء ). || درشت و ناهموار را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). درشت و ناهموار و نامسطح. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کیاکن شود. || بی معنی و نامناسب و بیجا. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. درشت، ناهموار: هماوار بعضی و بعضی کیاگن / چو اندر مغاک چغندر چغندر (عمعق: ۱۴۴ ).
۲. نامناسب.
۳. مخالف.
۲. نامناسب.
۳. مخالف.
کلمات دیگر: