( اسم . بزیدن ) جهنده .
بزنده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بزنده. [ ب َ زَ دَ / دِ ] ( نف ) وزنده. رجوع به بزیدن و وزیدن شود.
فرهنگ عمید
۱. وزنده.
۲. جهنده.
۲. جهنده.
دانشنامه عمومی
بزنده یابیزنده از روستاهای شهرستان خوی می باشد که به فاصله ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان خوی واقع است.
این روستا از شمال غرب به روستای بیلوار، از غرب به روستای زروان از جنوب به روستای پیرکندی و از شرق به چمنزارها و مراتع بزرگ قیه قیه و کوه عظیم اولن و روستای سیه باز محدود می باشد؛ که حدود ۱۰ کیلومتر از شهر ایواغلو و ۱۳ کیلومتر از سه راه ایواوغلی فاصله دارد.مختصات جغرافیایی (بر گرفته از عکس فضایی گوگل ایرث): «بزنده» lat=38.6961750697, lon=۴۵٫۱۲۲۵۱۵۴۲۱۲
این روستا با ۲۰۰ خانوار عائله (۱۳۸۵) حدوداً ۷۰۰ نفر جمعیت دارد.
تخمه آفتاب گردان-تخمه کدو-محصولات حیوانی و لبنی
این روستا از شمال غرب به روستای بیلوار، از غرب به روستای زروان از جنوب به روستای پیرکندی و از شرق به چمنزارها و مراتع بزرگ قیه قیه و کوه عظیم اولن و روستای سیه باز محدود می باشد؛ که حدود ۱۰ کیلومتر از شهر ایواغلو و ۱۳ کیلومتر از سه راه ایواوغلی فاصله دارد.مختصات جغرافیایی (بر گرفته از عکس فضایی گوگل ایرث): «بزنده» lat=38.6961750697, lon=۴۵٫۱۲۲۵۱۵۴۲۱۲
این روستا با ۲۰۰ خانوار عائله (۱۳۸۵) حدوداً ۷۰۰ نفر جمعیت دارد.
تخمه آفتاب گردان-تخمه کدو-محصولات حیوانی و لبنی
wiki: بزنده
کلمات دیگر: