کلمه جو
صفحه اصلی

نیابتا

فارسی به انگلیسی

as a vicegerent or representative

فرهنگ فارسی

بنایبت بجانشینی : ( زیارت میکنم ... نیابتا از طرف پدر و مادر ... ) )

فرهنگ معین

( نیابتاً ) (بَ تَ نْ ) [ ع . نیابةً ] (ق . ) به نیابت ، به جانشینی .


کلمات دیگر: