کلمه جو
صفحه اصلی

ریمنی

لغت نامه دهخدا

ریمنی. [ م َ ] ( حامص ) صفت و حالت ریمن. بدی. بدخویی.تبهکاری. حیله گری. ( از یادداشت مؤلف ) :
او را ز ریمنی گهر پاک بازداشت
ممکن نباشد از گهر پاک ریمنی.
منوچهری.
رجوع به ریمن شود.

فرهنگ عمید

مکاری، حیله گری: ای بر طریق باطل پویان تو روز و شب / داده عنان خویش به شیطان ز ریمنی (سنائی۲: ۳۳۶ ).

دانشنامه عمومی

ریمنی (به انگلیسی: Rhymney) یک شهرک در ولز است که در شهرستان مستقل کرفیلی واقع شده است. ریمنی ۸٬۸۴۵ نفر جمعیت دارد.
ویلزی: Rhymni
SO115075


کلمات دیگر: