قابليت نقل وانتقال مالکيت , بيگانه سازي
تغرب
عربی به فارسی
نقل و انتقال دادن فرهنگ يک جامعه به جامعه ء ديگر , فرهنگ پذيرفتن
فرهنگ فارسی
از سوی غرب آمدن
فرهنگ معین
(تَ غَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) از وطن دور شدن ، غربت گزیدن .
لغت نامه دهخدا
تغرب. [ ت َ غ َرْ رُ ] ( ع مص ) از سوی غرب آمدن. || دوری گزیدن. و دور رفتن و جدا شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به غربت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ عمید
۱. دوری گزیدن، دور رفتن.
۲. از وطن دور شدن.
۲. از وطن دور شدن.
کلمات دیگر: