gear
بوب
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
پراندن , پريدن
فرهنگ فارسی
فرش، بساط، هرچی گستردنی ، انبوب وپوپ
( اسم ) فرش بساط خانه .
اسب نجیب کوتاه قد درشت گوشت گشاده گام ٠
( اسم ) فرش بساط خانه .
اسب نجیب کوتاه قد درشت گوشت گشاده گام ٠
فرهنگ معین
(بو یا بُ ) [ په . ] ( اِ. ) فرش ، بساط خانه .
لغت نامه دهخدا
بؤب. [ ب ُ ءَ ] ( ع اِ ) ( از «ب ٔب » ) اسب نجیب کوتاه قد درشت گوشت گشاده گام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
بوب. ( اِ ) فرش و بساط خانه. ( برهان ) ( آنندراج ). فرش و بساط که آنرا انبوب نیز گویند. ( جهانگیری ) ( رشیدی ). بساط فرش. ( صحاح الفرس ) ( شرفنامه منیری ). فرش که آنرا انبوب نیز گویند. «بوب » در ارمنی. «بوب » پهلوی. «بوپ » فرش. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) :
شاه دیگر روز بزم آراست خوب
تختها بنهاد و برگسترد بوب.
بوب. ( اِ ) فرش و بساط خانه. ( برهان ) ( آنندراج ). فرش و بساط که آنرا انبوب نیز گویند. ( جهانگیری ) ( رشیدی ). بساط فرش. ( صحاح الفرس ) ( شرفنامه منیری ). فرش که آنرا انبوب نیز گویند. «بوب » در ارمنی. «بوب » پهلوی. «بوپ » فرش. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) :
شاه دیگر روز بزم آراست خوب
تختها بنهاد و برگسترد بوب.
رودکی.
|| بلغت رومی ، بوب و کوب بمعنی حصیر باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).بوب . (اِ) فرش و بساط خانه . (برهان ) (آنندراج ). فرش و بساط که آنرا انبوب نیز گویند. (جهانگیری ) (رشیدی ). بساط فرش . (صحاح الفرس ) (شرفنامه ٔ منیری ). فرش که آنرا انبوب نیز گویند. «بوب » در ارمنی . «بوب » پهلوی . «بوپ » فرش . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
شاه دیگر روز بزم آراست خوب
تختها بنهاد و برگسترد بوب .
|| بلغت رومی ، بوب و کوب بمعنی حصیر باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا).
شاه دیگر روز بزم آراست خوب
تختها بنهاد و برگسترد بوب .
رودکی .
|| بلغت رومی ، بوب و کوب بمعنی حصیر باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا).
فرهنگ عمید
هرچیز گستردنی، مانندِ فرش، بساط: شاه دیگرروز باغ آراست خوب / تخت ها بنهاد و برگسترد بوب (رودکی: ۵۳۴ ).
جدول کلمات
فرش , بساط , هر چیز گستردنی
پیشنهاد کاربران
به معنای عامیانه گوز میباشد با فعل دادن صرف میشود. بیشتر برای کودکان مطرح می گردد. زیاد مورد استفاده نمی باشد.
به معنی فرش ، هر چه گستردنی است
کلمات دیگر: