( صفت ) ۱- مونث بسیط ۲- خالص بی آمیغ . ۳- ( اسم ) زمین ارض . ۴- زمین فراخ و هموار . ۵- ( صفت ) فراخ زبان . یا اجرام بسیطه.افلاک سماویات . یا اجسام بسیطه. اجسامی که مرکب از اجسام مختلف الطبایع نباشد. یا اعضائ بسیطه . مراد قلب و دماغ و کبد است . یا جواهر بسیطه . مراد جزئ لایتجزی و اتم های ذیمقراطیس است . یا حرکت بسیطه. حرکت مستدیر حرکت دایرهیی . یا صور مجرد. بسیطه . صور حاصل. از اشیائ نزد عقل .
نام دیاری است در اندلس و امروز اسپانیولی ها آنرا آلباسته نامند که تحریفی است از کلمه ٠ و صاحب حلل السندسیه آرد : بسیطه از شهرهاییست که در جانب شرقی طلیطله واقع است و همچون معنی لغوی کلمه در سرزمین پهناور و هموار قرار دارد و هم اکنون ساکنان آن پانزده هزار تن باشند شامل دو ناحیه است یکی شهر قدیم و دیگر شهر جدید که شهر جدید در جنوب شهر قدیم قرار دارد و راه آهنی که از مادرید به القنت و سواحل شرقی میرود از شهر جدید میگذرد ٠