( اسم ) پناه گرفته التجا یافته ملتجی شده .
پناهیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پناهیده. [ پ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) پناه گرفته. پناه کرده. التجایافته. ملتجی شده :
هم آنگاهشان خواند از جای خویش
به یزدان پناهیده رفتند پیش.
هم آنگاهشان خواند از جای خویش
به یزدان پناهیده رفتند پیش.
فردوسی.
|| پناه دهنده. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).فرهنگ عمید
۱. پناه برده، پناه گرفته.
۲. کسی که دیگری به او پناه برده، پناه دهنده.
۲. کسی که دیگری به او پناه برده، پناه دهنده.
کلمات دیگر: