کلمه جو
صفحه اصلی

مرابحه


مترادف مرابحه : بهره کاری، تنزیل، ربا، ربح، سودخوری، مرابحت، نزول، ربح گرفتن، سود دادن، نزول دادن

متضاد مرابحه : قرض الحسنه

برابر پارسی : بهره کاری

مترادف و متضاد

۱. بهرهکاری، تنزیل، ربا، ربح، سودخوری، مرابحت، نزول
۲. ربح گرفتن، سود دادن، نزول دادن ≠ قرضالحسنه


فرهنگ فارسی

سوددادن، ربح گرفتن، معامله پولی کردن باگرفتن سود ، بهره کاری
( مصدر ) ۱ - سود دادن نفع دادن . ۲ - برح گرفتن . ۳ - پولی بکسی دادن با گرفتن ربح . توضیح سود یک سرمایه مبلغی است که مالک آن از کسی که آن سرمایه را باختیار اوگذارده است دریافت میکند و این عمل را مرابحه می نامند . واضح است کهسود با سرمایه وبازمانی که آن سرمایه بمرابحه داده شده است بطور مستقیم متناسب می باشد. نرخ مرابحه عبارتست از سود ۱٠٠ ریال درمدت یک سال . در مسایل مرابحه سال را ۳۶٠ روز و ماه را ۳٠ روز محسوب دارند .
بهره کاری

فرهنگ معین

(مُ بِ حِ ) [ ع . مرابحة ] (مص م . ) ۱ - سود دادن ، نفع دادن . ۲ - ربح گرفتن .

لغت نامه دهخدا

مرابحه. [ م ُ ب ِ ح َ/ ح ِ ] ( از ع اِمص ) مُرابَحَة. مرابحت. رجوع به مرابحة در تمام معانی شود. || ( اِمص ) بهره کاری. ( لغات فرهنگستان ). پولی به کسی دادن با گرفتن ربح. ( فرهنگ فارسی معین ). سود دادن و سود گرفتن بابت قرض گرفتن و قرض دادن پولی. || در اصطلاح حساب و ریاضیات ، مرابحه عبارت است از محاسبه ربح و حل مسائل مربوط به آن. در مرابحه چهار رکن موجود است : سرمایه ، سود، نرخ و مدت.و در مسائل مربوط به مرابحه به کمک سه معلوم از این چهار رکن مجهول را با بستن تناسب به دست می آورند.

مرابحة. [ م ُ ب َ ح َ ] (ع مص ) به سود بازرگانی کردن . (دستورالاخوان ) (تاج المصادر بیهقی ). بر سود فروختن چیزی را. (از منتهی الارب ). مرابحة بیع و فروختن است به زیادت قیمت نخستین . (از تعریفات ). مرابحت . مرابحه . || سود دادن کسی را بر متاع او. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). مرابحت . مرابحه . || بیع مرابحة؛ آن است که فروشنده قیمتی را که برای کالائی پرداخته است ذکر کند و باافزودن مبلغی بر آن به عنوان سود مجموع را قیمت فروش بعدی قرار دهد. در بیع مرابحه لازم است که بایع و مشتری هر دو به مقدار قیمت خرید اول و مقدار ربح واقف باشند و در صورت اثبات خلاف آن مشتری حق فسخ دارد.


فرهنگ عمید

۱. معاملۀ پولی کردن با گرفتن سود، ربح گرفتن.
۲. [قدیمی] سود دادن.

دانشنامه آزاد فارسی

مُرابِحِه
سپردن سرمایه به فرد یا مؤسسه ای، نظیر بانک برای اخذ سود. این سود متناسب با زمان سپرده گذاری و سرمایۀ سپرده شده محاسبه و به سرمایه گذار پرداخت می شود. به درصدی از سرمایه، که به مثابۀ سود در نظر گرفته می شود، نرخ سود گویند. در ساده ترین شکل، سود سرمایۀ c با نرخ r در مدت زمان t سال از رابطۀ crt/۱۰۰ محاسبه می شود و به آن مرابحۀ ساده گویند. اما اگر قرار باشد سود سالانه خود به سرمایه افزوده شده و سود آن در سود کلی محاسبه شود، به آن مرابحۀ مرکب گویند که از رابطۀc (۱ + r)t محاسبه می شود.


کلمات دیگر: