کلمه جو
صفحه اصلی

مرتاب

عربی به فارسی

بدگمان , مشکوک , دير باور


فرهنگ فارسی

پیوند کرده

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) آن که در شک و تردید باشد.

لغت نامه دهخدا

مرتاب. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «ری ب » ) گمان مند. ( مهذب الاسماء ). مریب. آنکه به شک باشد. شاک. دیرباور. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

مرتأب. [ م ُ ت َ ءَ ] ( ع ص ) پیوند کرده. || پوشیده. || بخشیده شده. ( منتهی الارب ).

مرتاب . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ری ب ») گمان مند. (مهذب الاسماء). مریب . آنکه به شک باشد. شاک . دیرباور. (یادداشت مرحوم دهخدا).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُّرْتَابٌ: شکاک
ریشه کلمه:
ریب (۳۶ بار)


کلمات دیگر: