۱ - ( مصدر ) کور کردن نابینا ساختن . ۲ - پوشیدن . ۳ - پوشیده گفتن معمی گفتن . ۴ - بیان کردن امری بوسیل. قلب و تصحیف و تبدیل کلمات یا بوسیل. رموز و محاسبات ابحدی که پس از تعمق کشف گردد .
بناحق ستم کردن بر کسی و دشمنی و سختی نمودن
تعمیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پوشیده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پوشانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پوشیدن : عمی معنی البیت تعمیة؛ پوشید آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیدن چیزی را و بمعنی معما گفتن ... مجاز است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پوشیدن معنی بیت را و معما در شعر از آنست . (از اقرب الموارد). || کور کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کور ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کور گردانیدن . (از اقرب الموارد). نابینا کردن . (غیاث اللغات ) : کسانی که با اسماعیل انتساب میکردند، گفتند اسماعیل نمرده بود و اظهار مرگ او کردند تعمیه ٔ مردم را. (جهانگشای جوینی ).
تعمیه: نابیناکردن, کورکردن, پوشیده ساختن معنی 1 - ( مصدر ) کور کردن نابینا ساختن . 2 - پوشیدن . 3 - پوشیده گفتن معمی گفتن . 4 - بیان کردن امری بوسیل. قلب و تصحیف و تبدیل کلمات یا بوسیل. رموز و محاسبات ابحدی که پس از تعمق کشف گردد . بناحق ستم کردن بر کسی و دشمنی و سختی نمودن تعمیه کردن: ایراد کردن سخن خواه نظم باشد و یا نثر بطور معما تعمیه گفتن: معما گفتن