کلمه جو
صفحه اصلی

مکول

فرهنگ فارسی

کم گردیدن آب در چاه سپس اندک اندک گرد آمدن در وسط وی .

لغت نامه دهخدا

مکول . [ م ُ ] (ع مص ) کم گردیدن آب در چاه سپس اندک اندک گرد آمدن آن در وسط وی . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


مکول . [ م َ ] (ع ص ) چاه اندک آب . (مهذب الاسماء). چاه که آبش کم گردد سپس آن اندک اندک در تک آن گرد آید. ج ، مُکُل . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). چاهی که آب آن کم گردد و سپس اندک اندک جمع گردد. (ناظم الاطباء). || نفس مکول ؛ نفس کم خیر. (از ذیل اقرب الموارد).


مکول. [ م َ ] ( ع ص ) چاه اندک آب. ( مهذب الاسماء ). چاه که آبش کم گردد سپس آن اندک اندک در تک آن گرد آید. ج ، مُکُل. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). چاهی که آب آن کم گردد و سپس اندک اندک جمع گردد. ( ناظم الاطباء ). || نفس مکول ؛ نفس کم خیر. ( از ذیل اقرب الموارد ).

مکول. [ م ُ ] ( ع مص ) کم گردیدن آب در چاه سپس اندک اندک گرد آمدن آن در وسط وی. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

واژه نامه بختیاریکا

( مُکَوِل * ) همراه


کلمات دیگر: