کلمه جو
صفحه اصلی

تیسیر

فرهنگ فارسی

آسان شدن، سهل گشتن، آماده شدن
۱- ( مصدر ) آسان کردن سهل کردن . ۲- ( اسم ) آسانی . جمع : تیسیرات .
ستور نیکو بردارنده قوائم را تیسور

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آسان کردن ، سهل کردن .

لغت نامه دهخدا

تیسیر. [ ت َ ] (ع اِ) ستور نیکوبردارنده ٔ قوائم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیسور. (اقرب الموارد). رجوع به تیسور شود.


تیسیر.[ ت َ ] (ع مص ) آسان زای شدن شترمادگان و گوسپندان کسی : یسر الرجل تیسیرا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || بسیار شدن نسل اشتر و گوسفند. (زوزنی ). بسیار شدن نسل و شیر گوسفند. (تاج المصادر بیهقی ). بسیار شیر و یا بسیار بچه گردیدن گوسفند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آسان کردن . (زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ) (غیاث اللغات ). آسانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسانی . (غیاث اللغات ). || سازوار گردانیدن . (زوزنی ). آسان گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و یستعمل فی الخیر و الشر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || توفیق دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
نام او هم تگ است با تقدیر
کام او همرهست با تیسیر.

سنائی .


و خدای را عز و جل بر تیسیر این غرض شکرها گذاردند. (کلیله و دمنه ). و شربت و زهر قهر دهر را تریاقی کنند که ضرر او بدان مرفوع گردد، در حیز تیسیر نیامد و در مرکز امکان نگنجید. (سندبادنامه ص 28). هرچند خواست تا پیل را وقفی فرماید در حیز تیسیر نیامد. (سندبادنامه ص 58). و معرفت قدرت باریتعالی در تقدیر آن فتح و تیسیر آن نجح بر نیکوترین وجهی به ادا رسانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 267). و در تیسیرفتح و نصرت به خدای عز و جل تضرع نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 299). حق طاعت و ضراعت او به تیسیرامل و تقریر عمل به ادا رسانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 337). || (اصطلاح علم نجوم ) استخراج بعد است از درجه ٔ دلیل تا آن درجه ای که مدار حکم بدوست ... رجوع به التفهیم بیرونی چ همائی صص 524-526 شود :
تیسیر براندند و براهین بفزودند
هیلاج نمودند که جاوید بقائی .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 438).



تیسیر.[ ت َ ] ( ع مص ) آسان زای شدن شترمادگان و گوسپندان کسی : یسر الرجل تیسیرا. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || بسیار شدن نسل اشتر و گوسفند. ( زوزنی ). بسیار شدن نسل و شیر گوسفند. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیار شیر و یا بسیار بچه گردیدن گوسفند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آسان کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادربیهقی ) ( غیاث اللغات ). آسانی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آسانی. ( غیاث اللغات ). || سازوار گردانیدن. ( زوزنی ). آسان گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و یستعمل فی الخیر و الشر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || توفیق دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) :
نام او هم تگ است با تقدیر
کام او همرهست با تیسیر.
سنائی.
و خدای را عز و جل بر تیسیر این غرض شکرها گذاردند. ( کلیله و دمنه ). و شربت و زهر قهر دهر را تریاقی کنند که ضرر او بدان مرفوع گردد، در حیز تیسیر نیامد و در مرکز امکان نگنجید. ( سندبادنامه ص 28 ). هرچند خواست تا پیل را وقفی فرماید در حیز تیسیر نیامد. ( سندبادنامه ص 58 ). و معرفت قدرت باریتعالی در تقدیر آن فتح و تیسیر آن نجح بر نیکوترین وجهی به ادا رسانید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 267 ). و در تیسیرفتح و نصرت به خدای عز و جل تضرع نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 299 ). حق طاعت و ضراعت او به تیسیرامل و تقریر عمل به ادا رسانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 337 ). || ( اصطلاح علم نجوم ) استخراج بعد است از درجه دلیل تا آن درجه ای که مدار حکم بدوست... رجوع به التفهیم بیرونی چ همائی صص 524-526 شود :
تیسیر براندند و براهین بفزودند
هیلاج نمودند که جاوید بقائی.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 438 ).

تیسیر. [ ت َ ] ( ع اِ ) ستور نیکوبردارنده قوائم را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تیسور. ( اقرب الموارد ). رجوع به تیسور شود.

فرهنگ عمید

آسان گردانیدن، آسان کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آسان گردانیدن را تیسیر گویند که در شرع به آسان و سهل قرار دادن احکام بر مکلف اطلاق می شود. از این عنوان در ابواب مختلف فقهی اعم از عبادات و معاملات به مناسبت سخن رفته است.
تیسیر در شرع عبارت است از آسان و سهل قرار دادن احکام بر مکلّف؛ به گونه ای که نه تنها فراتر از وسع او نباشد بلکه کمتر از طاقت او باشد.
علل تیسیر
تیسیر یا به آسان و سهل قرار دادن احکام در مقام جعل و تشریع آنها است و یا به برداشتن حکمی که به سبب ظروف و حالات خاص برای مکلّفی حرجی شده است.
تفاوت تخفیف با تیسیر
بنابر تعریف فوق، تیسیر، اعم از تخفیف است؛ زیرا تخفیف عبارت است از برداشتن مشقّت حکمی که در اصل دارای مشقّت نیست، لیکن بر اثر عوارضی برای برخی مکلّفان دارای مشقّت غیر متعارف گردیده است. بنابر این به آسان قرار دادن حکم در مقام تشریع، تخفیف اطلاق نمی شود.
تیسیر در احکام و تکالیف
...

واژه نامه بختیاریکا

( تی سیر * ) چشم؛ سیر قانع؛ بی نیاز


کلمات دیگر: