کوهکن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه کوه را میکند و میبرد : وانکه هست از پیش. صبرو شکیب کوه اندوه و بلا را کوهکن . ( هاتف ) ۲ - اسب قوی . ۳ - فرهاد .
لغت نامه دهخدا
کوهکن . [ ک َ ] (اِخ ) لقب «فرهاد». زیرا که خسروپرویز به فریب وعده ٔ وصل شیرین ، کوه بیستون را از فرهاد کندانیده و راه هموار پیدا ساخته بود. (از آنندراج ) (از غیاث ). فرهاد عاشق شیرین . (ناظم الاطباء). لقب فرهاد عاشق شیرین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
درآمد کوهکن مانند کوهی
کز او آمد خلایق را شکوهی .
چو شه بشنید قول انجمن را
طلب فرمود کردن کوهکن را.
سواری سرافراز از آن گروه
بر آن کوهکن راند مانند کوه .
درآمد به طیاره ٔ کوهکن
فرس پیل بالا و شه پیلتن .
چو خسرو از لب شیرین نمی برد مقصود
قیاس کن که به فرهاد کوهکن چه رسد.
مرا که قوت کاهی نه کی دهد زنهار
بلای عشق که فرهاد کوهکن بکشد.
کوهکن شهره نگردید به شیرین کاری
تا که گلگون رخش از تیشه ٔ فرهاد نشد.
درآمد کوهکن مانند کوهی
کز او آمد خلایق را شکوهی .
نظامی .
چو شه بشنید قول انجمن را
طلب فرمود کردن کوهکن را.
نظامی .
سواری سرافراز از آن گروه
بر آن کوهکن راند مانند کوه .
نظامی .
درآمد به طیاره ٔ کوهکن
فرس پیل بالا و شه پیلتن .
نظامی .
چو خسرو از لب شیرین نمی برد مقصود
قیاس کن که به فرهاد کوهکن چه رسد.
سعدی .
مرا که قوت کاهی نه کی دهد زنهار
بلای عشق که فرهاد کوهکن بکشد.
سعدی .
کوهکن شهره نگردید به شیرین کاری
تا که گلگون رخش از تیشه ٔ فرهاد نشد.
کمالی .
کوهکن . [ ک َ ] (نف مرکب ) آنکه کوه را می کند و می برد. (فرهنگ فارسی معین ). کسی که کوه می کند و کوه می برد. (ناظم الاطباء).حجار که در کوه صورت تراشد و راه سازد. آنکه از کوه سنگ برد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
خاکی که یافت سایه ٔ حزم تو زآن سپس
زو باد کوهکن نبرد در هوا غبار.
زور جان کوه کن شق الحجر
زورجان جان در انشق القمر.
وآنکه هست از پیشه ٔ صبر و شکیب
کوه اندوه و بلا را کوهکن .
|| اسب را نیز گویند. (ناظم الاطباء). اسب قوی . (فرهنگ فارسی معین ). اسبی که کوهها را طی کند :
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شَخ نورد و راهجوی و سیل بُرّ و کوهکن .
خاکی که یافت سایه ٔ حزم تو زآن سپس
زو باد کوهکن نبرد در هوا غبار.
سنائی .
زور جان کوه کن شق الحجر
زورجان جان در انشق القمر.
(مثنوی چ رمضانی ص 32).
وآنکه هست از پیشه ٔ صبر و شکیب
کوه اندوه و بلا را کوهکن .
هاتف (فرهنگ فارسی معین ).
|| اسب را نیز گویند. (ناظم الاطباء). اسب قوی . (فرهنگ فارسی معین ). اسبی که کوهها را طی کند :
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شَخ نورد و راهجوی و سیل بُرّ و کوهکن .
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 82).
کوهکن. [ ک َ ] ( نف مرکب ) آنکه کوه را می کند و می برد. ( فرهنگ فارسی معین ). کسی که کوه می کند و کوه می برد. ( ناظم الاطباء ).حجار که در کوه صورت تراشد و راه سازد. آنکه از کوه سنگ برد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
خاکی که یافت سایه حزم تو زآن سپس
زو باد کوهکن نبرد در هوا غبار.
زورجان جان در انشق القمر.
کوه اندوه و بلا را کوهکن.
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شَخ نورد و راهجوی و سیل بُرّ و کوهکن.
کوهکن. [ ک َ ] ( اِخ ) لقب «فرهاد». زیرا که خسروپرویز به فریب وعده وصل شیرین ، کوه بیستون را از فرهاد کندانیده و راه هموار پیدا ساخته بود. ( از آنندراج ) ( از غیاث ). فرهاد عاشق شیرین. ( ناظم الاطباء ). لقب فرهاد عاشق شیرین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
درآمد کوهکن مانند کوهی
کز او آمد خلایق را شکوهی.
طلب فرمود کردن کوهکن را.
بر آن کوهکن راند مانند کوه.
فرس پیل بالا و شه پیلتن.
قیاس کن که به فرهاد کوهکن چه رسد.
بلای عشق که فرهاد کوهکن بکشد.
تا که گلگون رخش از تیشه فرهاد نشد.
خاکی که یافت سایه حزم تو زآن سپس
زو باد کوهکن نبرد در هوا غبار.
سنائی.
زور جان کوه کن شق الحجرزورجان جان در انشق القمر.
( مثنوی چ رمضانی ص 32 ).
وآنکه هست از پیشه صبر و شکیب کوه اندوه و بلا را کوهکن.
هاتف ( فرهنگ فارسی معین ).
|| اسب را نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). اسب قوی. ( فرهنگ فارسی معین ). اسبی که کوهها را طی کند : رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شَخ نورد و راهجوی و سیل بُرّ و کوهکن.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 82 ).
کوهکن. [ ک َ ] ( اِخ ) لقب «فرهاد». زیرا که خسروپرویز به فریب وعده وصل شیرین ، کوه بیستون را از فرهاد کندانیده و راه هموار پیدا ساخته بود. ( از آنندراج ) ( از غیاث ). فرهاد عاشق شیرین. ( ناظم الاطباء ). لقب فرهاد عاشق شیرین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
درآمد کوهکن مانند کوهی
کز او آمد خلایق را شکوهی.
نظامی.
چو شه بشنید قول انجمن راطلب فرمود کردن کوهکن را.
نظامی.
سواری سرافراز از آن گروه بر آن کوهکن راند مانند کوه.
نظامی.
درآمد به طیاره کوهکن فرس پیل بالا و شه پیلتن.
نظامی.
چو خسرو از لب شیرین نمی برد مقصودقیاس کن که به فرهاد کوهکن چه رسد.
سعدی.
مرا که قوت کاهی نه کی دهد زنهاربلای عشق که فرهاد کوهکن بکشد.
سعدی.
کوهکن شهره نگردید به شیرین کاری تا که گلگون رخش از تیشه فرهاد نشد.
کمالی.
، کوه کن. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان طارم بالا که در بخش سیردان شهرستان زنجان واقع است و 141 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).فرهنگ عمید
کسی که شغلش کندن کوه است، کسی که کوه می کند.
دانشنامه عمومی
کوهکن می تواند به یکی از عناوین زیر اشاره داشته باشد.
فرهاد (کوهکن)، از عشاق مشهور، در داستان خسرو و شیرین.
حسین کوهکن، سازنده غار سنگی دست ساز در منطقه توریستی میگوره از توابع بانه وره.
محسن کوهکن ریزی، نمایندهٔ حوزهٔ انتخابیهٔ لنجان در دورهٔ هفتم و دورهٔ چهارم مجلس شورای اسلامی.
فرهاد (کوهکن)، از عشاق مشهور، در داستان خسرو و شیرین.
حسین کوهکن، سازنده غار سنگی دست ساز در منطقه توریستی میگوره از توابع بانه وره.
محسن کوهکن ریزی، نمایندهٔ حوزهٔ انتخابیهٔ لنجان در دورهٔ هفتم و دورهٔ چهارم مجلس شورای اسلامی.
wiki: بخش قرقری شهرستان هیرمند در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان قرقری قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۰۵ نفر (۵۶خانوار) بوده است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان قرقری قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۰۵ نفر (۵۶خانوار) بوده است.
wiki: کوهکن (هیرمند)
واژه نامه بختیاریکا
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( ت ) شاخه قالی؛ ( ط ) زلکی
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( ت ) شاخه برام عالی؛ ( ط ) بهداروند
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( ت ) شاخه برام عالی؛ ( ط ) بهداروند
پیشنهاد کاربران
طایفه کوهکن ایل عالی جمالی ایل بختیاروند *بهداروند *
لالی
لالی
طایفه کوهکن عالی جمالی ایل لر بختیاروند ( بهداروند . بهادروند. بهاروند )
محل سکونت در شمال منطقه هارون کلا
بخش آب ماهیک لالی
( تیره هارونی خلیلی ایل منجزی بهداروند )
محل سکونت در شمال منطقه هارون کلا
بخش آب ماهیک لالی
( تیره هارونی خلیلی ایل منجزی بهداروند )
سخت کوش - کسی که زیاد کار می کند و از کار کردن باکی ندارد
ایل بزرگ بختیاری
طایفه زلکی
تیره بریم وند ( ابراهیم وند )
تش کوهکن
شجرنامه اولاد مشهدی زلفعلی مددی
1 - تنگونی
2 - علی مدد
3 - مستوفی
4 - کرم
5 - مندنی
( زلفعلی - النقی - عبداله - رحمان )
6 - مشهدی زلفعلی مددی
( محمد علی - حمید - عبدالعلی - علی - احمد )
7 - محمد علی
( ابراهیم - میثم - میلاد - داوود )
8 - میثم
9 - ( - )
طایفه زلکی
تیره بریم وند ( ابراهیم وند )
تش کوهکن
شجرنامه اولاد مشهدی زلفعلی مددی
1 - تنگونی
2 - علی مدد
3 - مستوفی
4 - کرم
5 - مندنی
( زلفعلی - النقی - عبداله - رحمان )
6 - مشهدی زلفعلی مددی
( محمد علی - حمید - عبدالعلی - علی - احمد )
7 - محمد علی
( ابراهیم - میثم - میلاد - داوود )
8 - میثم
9 - ( - )
طوایف ایل عالی جمالی ایل بختیاروند ( بهداروند )
شامل:::
1 - کوهکن
2 - عیسی وند
3 - یحیی وند
4 - جمال وند
5 - گندلی وند
6 - گشتیل
7 - شیط
8 - شهلایی
9 - بردی
10 - برام عالی *ابراهیم عالی *
11 - چنگایی
شامل:::
1 - کوهکن
2 - عیسی وند
3 - یحیی وند
4 - جمال وند
5 - گندلی وند
6 - گشتیل
7 - شیط
8 - شهلایی
9 - بردی
10 - برام عالی *ابراهیم عالی *
11 - چنگایی
ایل بزرگ بختیاری
طایفه غبور ذلکی
تش کوهکن
شجره نامه قبادعلی باقری نیا
۱. تنگونی
۲علی مدد
۳مستوفی
۴کرم
۵علی مردون
۶بند علی
۷قباد علی
( پرویز. علی. عباس. مهدی. حسین. مصطفی. مرتضی )
طایفه غبور ذلکی
تش کوهکن
شجره نامه قبادعلی باقری نیا
۱. تنگونی
۲علی مدد
۳مستوفی
۴کرم
۵علی مردون
۶بند علی
۷قباد علی
( پرویز. علی. عباس. مهدی. حسین. مصطفی. مرتضی )
طایفه کوهکن ( کوپن - کوهین ) عالی جمالی ایل بختیاروند ( بهداروند )
ساکن لالی - گتوند - شوشتر - اهواز - اصفهان - کوهرنگ - اندیکا - سردشت
ساکن لالی - گتوند - شوشتر - اهواز - اصفهان - کوهرنگ - اندیکا - سردشت
باسلام و عرض ادب خدمت تمامی عزیزان .
طایفه کوهکن یکی از طوایف بزرگ در استان سیستان و بلوچستان می باشد.
این طایفه نیز در، اقصاءنقاط کشور ایران ساکن می باشد. منجمله استان های ( خراسان . کرمان . فارس. اصفهان . یزد . گلستان . تهران . سمنان و. . . ) .
ضمنا قلعه ها و مقابر باستانی از طایفه کوهکن در استان سیستان و بلوچستان منطقه جالق سراوان هم اکنون موجود می باشد.
نکته دیگری که از طایفه کوهکن قابل عرض می باشد اینست که این طایفه در افغانستان و تعدادی نیز در ترکمنستان ساکن می باشند.
در خصوص شجره افراد طایفه کوهکن در استان های فارس و یزد و اصفهان بدلیل عدم اطلاع عزیزان از این موضوع فعلا شجره کاملی در دسترس نمی باشد . ولی افراد این طایفه در خراسان و سیستان و گلستان شجره آنها در دسترس می باشد .
عزیزانی که در این خصوص اطلاعات بیشتری دارند و یا مایل به دریافت اطلاعات میباشند لطفا با شماره تلفن ۰۹۱۱۶۴۳۸۲۶۲ تماس حاصل نمایند. باتشکر .
طایفه کوهکن یکی از طوایف بزرگ در استان سیستان و بلوچستان می باشد.
این طایفه نیز در، اقصاءنقاط کشور ایران ساکن می باشد. منجمله استان های ( خراسان . کرمان . فارس. اصفهان . یزد . گلستان . تهران . سمنان و. . . ) .
ضمنا قلعه ها و مقابر باستانی از طایفه کوهکن در استان سیستان و بلوچستان منطقه جالق سراوان هم اکنون موجود می باشد.
نکته دیگری که از طایفه کوهکن قابل عرض می باشد اینست که این طایفه در افغانستان و تعدادی نیز در ترکمنستان ساکن می باشند.
در خصوص شجره افراد طایفه کوهکن در استان های فارس و یزد و اصفهان بدلیل عدم اطلاع عزیزان از این موضوع فعلا شجره کاملی در دسترس نمی باشد . ولی افراد این طایفه در خراسان و سیستان و گلستان شجره آنها در دسترس می باشد .
عزیزانی که در این خصوص اطلاعات بیشتری دارند و یا مایل به دریافت اطلاعات میباشند لطفا با شماره تلفن ۰۹۱۱۶۴۳۸۲۶۲ تماس حاصل نمایند. باتشکر .
کلمات دیگر: