مکال. [ م َ ] ( ع مص ) پیمودن پیمانه. ( تاج المصادر بیهقی ). پیمودن و سنجیدن. ( آنندراج ). کَیل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به کیل شود.
مکال. [ م ُ ] ( ع اِ ) پیه و گویند ما بها مکال ؛ ای شحم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مکال. [ م ُ ] ( ع اِ ) پیه و گویند ما بها مکال ؛ ای شحم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).