کلمه جو
صفحه اصلی

به هم پیوستن

فارسی به انگلیسی

associate, accretion, couple, interconnect, link, merge, unite, to join, to connect

to join, to connect


associate, accretion, couple, interconnect, link, merge, unite


واژه نامه بختیاریکا

یک گِریدِن

پیشنهاد کاربران

دمادم کردن ؛ پی در پی هم کردن. به هم پیوستن. به هم پیوسته و متصل ساختن. ( یادداشت مؤلف ) . در دنبال هم قرار دادن. پی هم قرار دادن. یکی بعد دیگری قراردادن :
جمازه ها را در بادیه دمادم کرد
به آب کرد همی ریگ آن بیابان تر.
فرخی.
طلیعه لشکر دمادم کنید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354 ) .


کلمات دیگر: