کلمه جو
صفحه اصلی

کیه

فرهنگ فارسی

( اسم ) علک رومی علک الروم مصطکی .
داغ ٠ کی ٠ اسم مره از کی ٠ یا داغ جای ٠ جای داغ ٠

لغت نامه دهخدا

کیه. [ ک َی ْه ْ ] ( ع مص ) په کردن گفتن کسی را تا بوی دهن او دریافت گردد. ( از منتهی الارب ): کاهه کیهاً؛ هه کردن فرمود او را تا بوی دهن او را دریابد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کیه. [ ک َی ی ِه ْ ] ( ع ص ) مرد به ستوه آمده از حیله و فریب خود که کسی بدو توجه نکند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به ستوه آمده از حیلت خویش که وی را از آن فایدتی نباشد، و گویند کسی که او را حیلت و تصرفی نباشد. ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ج 9 ص 410 ).

کیه. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) نوعی از علک رومی است که مصطکی باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). مصطکی را گویند.( فرهنگ جهانگیری ). مصطکی همان کیه است ، و آن را علک الروم و علک رومی نیز گویند، و نوعی از آن سیاه است که مصطکی نبطی نامیده می شود. نام کیه محل اصلی این نهال را تعیین می کند و آن جزیره کیو ( کئوس ) در مجمع الجزایر یونان است. ( از حاشیه برهان چ معین ). مأخوذ از کیو نام جزیره ای که منشاء این گیاه بوده است. علک رومی. علک الروم. مصطکی . ( فرهنگ فارسی معین ).

کیه . [ ک َی ی ِه ْ ] (ع ص ) مرد به ستوه آمده از حیله و فریب خود که کسی بدو توجه نکند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به ستوه آمده از حیلت خویش که وی را از آن فایدتی نباشد، و گویند کسی که او را حیلت و تصرفی نباشد. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ج 9 ص 410).


کیه . [ ک َی ْه ْ ] (ع مص ) په کردن گفتن کسی را تا بوی دهن او دریافت گردد. (از منتهی الارب ): کاهه کیهاً؛ هه کردن فرمود او را تا بوی دهن او را دریابد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


کیه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) نوعی از علک رومی است که مصطکی باشد. (برهان ) (آنندراج ). مصطکی را گویند.(فرهنگ جهانگیری ). مصطکی همان کیه است ، و آن را علک الروم و علک رومی نیز گویند، و نوعی از آن سیاه است که مصطکی نبطی نامیده می شود. نام کیه محل اصلی این نهال را تعیین می کند و آن جزیره ٔ کیو (کئوس ) در مجمع الجزایر یونان است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). مأخوذ از کیو نام جزیره ای که منشاء این گیاه بوده است . علک رومی . علک الروم . مصطکی . (فرهنگ فارسی معین ).


کیة. [ ک َی ْ ی َ ] (ع اِ) داغ . کَی ّ. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم مره از کَی ّ. (از اقرب الموارد). || داغ جای . (منتهی الارب ). جای داغ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

کیه یکی از حروف الفبای سیریلیک می باشد.

خانه


واژه نامه بختیاریکا

( کیه ؟ ) کی؛ چه کسی ؟
( کُیِه ) کجا

پیشنهاد کاربران

who is it


کلمات دیگر: